روزنامه ی عصر قشقایی راه اندازی خواهد شد …

اولین روزنامه ی قشقایی در تاریخ قشقایی با نام عصر قشقایی در حال راه اندازی است. داشتن روزنامه که یکی از اساسی ترین نیاز های هر جامعه ای برای اطلاع رسانی از احوال خویش است برای قشقایی ها نیز آغاز شده و ما می کوشیم این راه را تا آن زمان که دارای یک روزنامه باشیم با جان و دل ادامه دهیم.

هم اکنون ویژه نامه ی قشقایی که بصورت یک گاه نامه است و در چهار برگ می باشد، به عنوان ضمیمه ی روزنامه ی عصر مردم در حال آماده سازی برای چاپ است و به یاری خداوند در هفته ی آینده شماره ی اول آن با تیراژی بالغ بر 16000، چاپ و در سطح استان فارس توزیع خواهد شد.

با آنکه برخی از قشقایی ها ما را در این امر کمک کردند اما از اکثریت قشقایی ها که کم لطف بودند و ما را یاری ننمودند. بسیار بسیار گله مندیم و می خواهیم بگوییم که دست شما درد نکند که اینقدر نسبت به مسائل اجتماعی مان بی تفاوتید. واقعا خسته نباشید …

اما باید بگویم با تمام این موانع ما پا به میدان نهاده ایم و با تمام قدرت پیش خواهیم رفت و بی تفاوتی برخی از شما قشقایی ها که اکثریت را هم شامل می شوید نه تنها ما را در این امر دلسرد نخواهد کرد، بلکه ما را در این راه استوار تر نیز خواهد نمود …

به امید آن روز که قشقایی ها در قبال برخی چیزها خود را مسئول بدانند و زندگی را فقط گرجه و بادمجان ندانند …

آدرس دفتر روزنامه : شیراز – نبش خیابان انوری – درفتر روزنامه ی عصر قشقایی

برای اطلاعات بیشتر می توانید با شماره تلفن [phone] تماس بگیرید … 

http://tqbd.org/?p=997

روزنامه ی عصر قشقایی راه اندازی خواهد شد …

اولین روزنامه ی قشقایی در تاریخ قشقایی با نام عصر قشقایی در حال راه اندازی است. داشتن روزنامه که یکی از اساسی ترین نیاز های هر جامعه ای برای اطلاع رسانی از احوال خویش است برای قشقایی ها نیز آغاز شده و ما می کوشیم این راه را تا آن زمان که دارای یک روزنامه باشیم با جان و دل ادامه دهیم.

هم اکنون ویژه نامه ی قشقایی که بصورت یک گاه نامه است و در چهار برگ می باشد، به عنوان ضمیمه ی روزنامه ی عصر مردم در حال آماده سازی برای چاپ است و به یاری خداوند در هفته ی آینده شماره ی اول آن با تیراژی بالغ بر 16000، چاپ و در سطح استان فارس توزیع خواهد شد.

با آنکه برخی از قشقایی ها ما را در این امر کمک کردند اما از اکثریت قشقایی ها که کم لطف بودند و ما را یاری ننمودند. بسیار بسیار گله مندیم و می خواهیم بگوییم که دست شما درد نکند که اینقدر نسبت به مسائل اجتماعی مان بی تفاوتید. واقعا خسته نباشید …

اما باید بگویم با تمام این موانع ما پا به میدان نهاده ایم و با تمام قدرت پیش خواهیم رفت و بی تفاوتی برخی از شما قشقایی ها که اکثریت را هم شامل می شوید نه تنها ما را در این امر دلسرد نخواهد کرد، بلکه ما را در این راه استوار تر نیز خواهد نمود …

به امید آن روز که قشقایی ها در قبال برخی چیزها خود را مسئول بدانند و زندگی را فقط گرجه و بادمجان ندانند …

آدرس دفتر روزنامه : شیراز – نبش خیابان انوری – درفتر روزنامه ی عصر قشقایی

برای اطلاعات بیشتر می توانید با شماره تلفن [phone] تماس بگیرید …

شکلات تلخ

چند سال پیش بود که برای کاری به یکی از شهرهای ترک نشین ایران (فیروزآباد) رفته بودم . برای سفارش غذا وارد یکی از رستورانهای آن شدم . البته پس از من مادری به همراه فرزندش و یک خانم دیگر نیز وارد شدند . من سفارش غذا را داده و منتظر بودم تا سفارشم آماده بشه. در همین حین آن فرزند کوچک شروع به گریه و بهانه گرفتن کرد و مادر نیز برای آرام کردن کودکش با او به زبان فارسی چیزهایی گفت. اینجا رو داشته باشین تا بریم ادامه …

مکان: همان قبلی . زمان : چند دقیقه بعد …

مادر در کمال تعجب با خانمی که با هم وارد شده بودند به زبان ترکی صحبت کرد . پس از چندی هم بدون اینکه چیزی سفارش دهند از آنجا خارج شدند …

دخترکی دانشجو به همراه دوستش که در میز بغلی حضور داشتند پس از دیدن این صحنه شروع به تمسخر کرده و خندیدند، بله خندیدند به رفتار مادری که دلش نمیخواست فرزندش زبان ترکی بیاموزد. البته من به آنها حق می دهم که بخندند و در واقع این رفتار آنها بود که واقع گرایانه بود و نه رفتار آن مادر آسیمیله شده . من نیز خندیدم ، البته من و آن دخترک دانشجو با هم خندیدیم اما آن خنده کجا و این خنده کجا…

خندیدم : به حماقت مادری که زبان شیرین ترکی را از کودک بیچاره اش دریغ می کرد و البته دلم برای آن کودک سوخت که باید در دامان چنین مادر بی سوادی بزرگ شود !

خندیدم: به اینکه شرکت نیسان باید برای ما برند خودرو به نام قشقایی بسازد و آن وقت ما …

خندیدم : به اینکه آن مادر نمی دانست ترکی تنها زبانی است در دنیا که فقط یک فعل بی قاعده دارد (1)

خندیدم: به مادری که دلش نمیخواست فرزندش زبان ترکی را بیاموزد یا شاید آن را مایه ننگ می دانست و البته اگه اینجور باشه خیلی افراد پست و ننگین هستن که به این زبان صحبت کرده اند و البته آنها از فرزندانشان ترکی را دریغ نکرده اند . ازجمله : نادرشاه افشار، شاه عباس صفوی، بهمن بیگی، ستارخان، باقر خان، صولت الدوله، باغچه بان، دکتر مصدق، دکتر حسابی ، جم اوزمیر (رهبر حزب سیزهای آلمان )، فارابی و البته این زبان مشابه زبون سومری هایی بوده که اولین دانشگاهها را در دنیا ایجاد کرده اند (3و2)

خندیدم؟ نه دیگه نخندیم ، از رستوران که بیرون اومدم یه شکلات تلخ خریدم . اون شکلات رو گذاشتم رو زبونم تا طعم تلخ حادثه ای رو که دیده بودم از خاطر ببرم .

منابع :

1. ” ترین ها ، مجموعه شگفت انگیز ترین دانستنی ها و رکورد های جهان”1997، GUNIESS. ترجمه : سیف غفاری . صفحه 147
2. ” ترین ها ، مجموعه شگفت انگیز ترین دانستنی ها و رکورد های جهان”1997، GUNIESS. ترجمه : سیف غفاری .
3. ” تاریخ ایران ، از آغاز تا انقراض قاجاریه” نویسنده : حسن پیرنیا، عباس اقبال. چاپ نهم. صفحه 25

فرستنده ب مطلب : قاشقایی اوغولو 

http://tqbd.org/?p=989#comments

هافبک مورد غضب قرار گرفته تراکتورسازی: «شاید قرار بود بلایی سرم بیاید و حالا منتظرم تا وضعیم مشخص شود.»

به گزارش جام نیوز به نقل از سایت گل، مهدی کیانی هافبک دفاعی تراکتورسازی همچنان پشت چراغ قرمز امیر قلعه‌نویی گیر کرده است. او که فعلا مجوز بازگشت به تمرینات را نگرفته در مورد آخرین وضعیتش گفت: فعلا هیچ چیز مشخص نیست و تماسی هم با من گرفته نشده ولی فکر می‌کنم این هفته وضعیت ماندن یا جدایی‌ام مشخص شود.»
کیانی در پاسخ به این سوال که فکر نمی‌کنی نباید با قلعه‌نویی جروبحث می‌کردی، خاطرنشان می‌کند: «من قبلا حرف‌هایم را زدم و آبی که ریخته شده را نمی‌توان جمع کرد. به هر حال قسمت بود که این اتفاق بیفتد و من در تمرینات و بازی قبلی تراکتور غایب باشم. شاید قرار بود بلایی سرم بیاید و حالا منتظرم تا وضعیم مشخص شود.»
کیانی در پایان حرف‌هایش خاطرنشان می‌کند: «من دوست دارم به تراکتور برگردم و اگر قصد جدایی داشتم قبل این کار را می‌کردم که با پیشنهادهای بسیار خوبی مواجه بودم. الان هم باشگاه هیچ تماسی با من نگرفته و انگار نه انگار که 4 سال برای تراکتور زحمت کشیدم. البته ایرادی ندارد و من فعلا صبر می‌کنم تا وضعیتم مشخص شود.»

جام نیوز

کیانی پشیمان ، پشت چراغ قرمــــــز!

کیانی پشیمان ، پشت چراغ قرمــــــز!

دوازده روز از آغاز مشکلات مهدی کیانی و باشگاه تراکتورسازی و در راس آن امیر قلعه نویی میگذرد و با چراغ سبز کیانی برای بازگشت به تمرینات همچنان وی در پشت چراغ قرمز باشگاه به ثانیه شمار تابلو چراغ قرمز چشم دوخته است .

به اعتقاد رسانه ها مهدی کیانی اولین نفری بود که جلوی امیر قلعه نویی ایستاد و در رسانه ها در مقام جوابگوی برآمد اما چند روز گذشته با 180 درجه تغییر موضع خود اظهار ندامت کرده و خواستار بازگشت به این تیم تبریزی شد ولی امیر پاشای این روزهای تبریز بدون کوچکترین تغییری در گفته هایش ، کیانی را رد می کند و سردار جعفری نیز یک روز در میان برایش تشکیل جلسه داده و همه این جلسات بی نتیجه می ماند و تصمیم گیری در مورد کیانی را به چند روز آینده موکول می کند و این امروز و فردا با نتیجه دیدار تراکتور و استقلال بی ارتباط نیست.
با شرایط موجود مهدی کیانی تمرینات اختصاصی خود را آغاز کرده است و در مورد مسائل گذشته هیچ صحبتی ندارد و با یک کلمه جواب همه سئوالات را می دهد : " انشاا... مشکلات حل می شود " 
 

http://www.tiraxtur-bayragi.mihanblog.com/

حرفهای ناگفته از آزاد شده ها بعد از 3 روز

آقای منادی و نمایندگان تبریز و استاندار محترم آزربایجان شرقی که در روز بازی در ورزشگاه بودید: مگر ما از اسرائیل آمدیم که این چنین برخورد می کنند آن از هوادارانشون این هم از مامورانشون

چرا از هواداران تراختور انگشت نگاری کردند ؟ 

کلمات به کار رفته توسط ماموران امنیتی تهران خطاب به هواداران تراکتور :

1-بی ناموسا اومدین تهران آشوب به پا کنین آره ؟!
2-تورک خرا واسه ما آدم شدن ؟!
3-اینجا میدونین کجاست ؟!
اینجا خیلی ها از بیناموسهایی مثل شما رو آدم کردیم ؟!
4-از قیافتون معلومه بی پدر مادر هستین ؟!
5-حروم زاده بگو ببینم کدوم بیناموسی فراخوان داده بود ؟!
6-آذربایجان بیاد درت بیاره دیگه پس کجان ؟
7-اون سردار جعفری تون پس کجاس ؟! بیاد درتون بیاره دیگه حرومزاده ها؟!
8 بازیکن تیمتون رفته الان رو خانوم خوابیده شما اینجا چه گوهی میخورین ؟!
9- برای من دریاچه پر میکنی الاغ ؟!

این ها حرفهای هواداران دستگیر شده به دست ماموران بود.

حدود 300 نفر هوادار تراکتور که از شهرهای مختلف آذربایجان و ایران و بیشتر از تهران برای تشویق تیم محبوبشون به استادیوم آزادی تهران رفته بودند در پایان بازی به صورت رندوم و کاملا فله ای و بی دلیل بازداشت شدند . بعد از بازداشت هواداران تراکتور توسط پلیس لباس شخصی اداره امنیت تهران همه اونهارو به طبقه همکف سالن چند منظوره و 12 هزار نفری انتقال داده شدن و بعد از فیلمبرداری و عکسبرداری از همه دستگیر شده گان و کتک زدن شدید او افراد انگشت نگاری شد و بعد از سرو شام مختصری در حد یه تیکه مرغ گندیده و مقداری برنج در طروف یکبار مصرف, حوالی ساعت 12 شب همه 300 نفر نخست به بازداشتگاه آگاهی شاپور واقع در خیابان وحدت اسلامی (شوش) انتقال داده شد که با مخالفت مسئولان آگاهی شاپور همه اون هوادارن به اداره بغل دست آگاهی یعنی اداره مرکزی مواد مخدر انتقال داده و همه 300 نفر در سالنی به اسم دِپـو یعنی همون جایی که معتادان هپاتیتی و قاچاقچیان خطرناک رو نگهداری میکنن بازداشت کردن . روز بعد به علت جلوگیری از تجمع خانواده ها روبروی اداره مذکور توسط چند وَن و چند اتوبوس همه دستگیر شدگان 2 نفر 2نفر و با دستبند به زندان اوین منتقل و جهت بررسی به اصطلاح جرمشان راهی دادسرای انقلاب ویژه زندان اوین شدند .

اتوبوسهای منتقل کننده دستگیر شدگان توسط 7 دستگاه بنز الگانس نیروی انتظامی و 20-30 موتورسوار لباس شخصی که ظاهرا همگی ماموران اداره امنیت تهران بودند تا زندان اوین تهران واقع در اتوبان یادگار اسکورت شد .به طوری که هر کس این صحنه ها رو میدید فکر میکرد که گروهی تروریست دستگیر شده اند ! در روز اول تعداد بسیار کمی از دستگیر شدگان که در گزارش پلیس در پرونده شان برخورد با مامور داشتند و یا سابقه کیفری داشتند روانه زندان اوین شدند و بقیه دستگیر شدگان عصر همان روز بلاتکلیف و دوباره به همان بازداشتگاه اداره مواد مخدر در خیابان وحدت اسلامی برگردانده شدند . نهایتا در روز سوم با تجمع بیش از حد خانواده های دستگیر شدگان که اکثرا از تبریز بودند بیشتر دستگیر شدگان حوالی ساعت 9 شب آزاد شدند و بقیه دستگیر شدگان هم با همان روال قبلی که در بالا نوشته شده فردای اون روز راهی زندان اوین شدند .در طی این اتفاقات به هیچ وجا اجازه استفاده از سرویس بهداشتی و آشامیدن آب سالم به هیچ کس داده نشد .

تعدادی از دستگیر شدگان از آب شیرهای داخل توالت مخصوص بازداشتگاه آب میخودند. در این میان جناب آقای سردار جعفری که از تمام مراحل و اتفاقات خبردار بودند هیچ کار خاصی انجام نداده و همه اون هواداران تراکتور که کاملا بی دلیل دستگیر شده بودند "البته به جز چند نفر" تنهایشان گذاشتند . آقای رحمان یاوران هم که سمت رئیس کانون هواداران تراکتور رو بر عهده دارن هم بعد از تماسهای متعدد با وی و مطرح کردن موضوع گوشی موبایل خود را خاموش کرده و به هیچ کس جوابی ندادند . آقای منادی نماینده تبریز هم کلا موبایل خود را خاموش کرد بود !

عقده های یک گزارشگر

  

جلسه سردار و کیانی بدون نتیجه ماند !

مهدی کیانی بازیکن اخراجی تیم تراکتورسازی تبریز امروز صبح راهی باشگاه تراکتورسازی شد و با سردار جعفری جلسه ای را برای حل مشکلات و بازگشت وی به تمرینات برگزار کرد

در جریان این جلسه سردار جعفری مذاکره با باشگاههای مختلف برای معاوضه این بازیکن را رد کرده و اعلام کرد که بنده با هیچ باشگاه و مسئولی تماس نگرفته ام

مهدی کیانی بعد از صحبت در مورد اتفاقات هفته ای گذشته از سردار جعفری درخواست بازگشت به تمرینات را کرد که سردار جعفری نیز بازگشت وی به تمرینات را به روز چهارشنبه و بعد از تشکیل جلسه انضباطی باشگاه معکول کرد. 

http://www.tiraxtur-tabriz.mihanblog.com/

ما عیبی یوخ می گوییم؛ شما چرا شرم نمی کنید؟

ترکها که سالهاست از این وضع (اس اس و پس پس ) خسته شده‌اند، تیم محبوب خود را با استراتژی "عیبی یوخ" ولی با شور و تلاشی شگفت انگیز با تمام قوا به جلو هل داده‌اند و با وجود همه موانع پیشرو، بالاخره، تراختور موفق شد در روز فراموش نشدنی جمعه 18 شهریور 1390، با خاموش کردن ستاره‌های استقلال، پرچم سرخ خود را بر فراز فوتبال ایران به اهتزاز در بیاورد. ولی با این وجود حتی اگر تراختور می باخت یا مساوی می کرد، همه می دانند اعتراضمان "عیبی یوخ" بود و بس. ولی ضرب المثلی هست که می گوید در دیزی باز است حیای گربه کجاست؟

ادامه مطلب

یاشاسین تورک و یاشاسین تیراختور

چشمانم جولانگاه اشک شوق ؛ قلبم تند ؛ تند و تند تر می تپید

به دقایق  پایانی بازی نزدیک می شدیم

چند دقیقه ای بیشتر باقی نمانده

دیگر پیروزی را در مقابل دیدگانم می دیدم

تازه به خود آمدم و فهمیدم که فقط من نیستم

بلکه نگاه سی میلیون ترک ایران به سوت آقای ترکی است

آری سوت آقای ترکی به صدا در آمد

صدای فریاد سی میلیون ترک ایران به پا خواست یاشاسین تورک ؛ یاشاسین تراختور . . .

بغض گلویم را گرفته بود

دیگر دنیا را به رنگ قرمز می دیدم

به رنگ خون شهیدانی چون باقر خان و ستار خان

به رنگ خون اسماعیل خان قشقایی ( صولت الدوله )

به رنگ خون اولین شهید راه مشروطه علمدار خان

و به رنگ . . .

دیگر از کهکشان و تیم کهکشانی خبری نبود

آبی آسمان رنگش را باخته بود

آری قرمز و قرمزتر می شد

آنگاه بود که خدا را به یاد آوردم

آری خدا باماست

درست است که ما را از دیدن تیم محبوبمان محروم کردند

درست است که تمام دنیا در مقابل ما صف کشیده

ولی خدا با ماست

آری

آری دیگر صدر جدول هم رنگ باخته بود

آری صدر جدول هم قرمز شده بود

ما پیروزیم قهرمانیم

حالا دیگر فقط آسمان آبی نیست ؛ که سرخ گشته

امروز دنیا رنگش را باخته

آری دنیا قرمز است

آن هم قرمز به رنگ خون هواداران تراختور

آری من تورک قشقایی هم دیگر تیم دارم

آری تیم من ؛ جان من ؛ وجود من تیراختور است

یاشاسین تراختور

یاشاسین میلتیمیز

نویسنده : کامران فریدونی کشکولی 

http://tqbd.org/?p=958