ديدار با دكتر فرهاد گرگين پور

 

به گزارش خبرنگار قشقایی آنلاین، بمناسبت 23 مهرماه روز جهاني نابينايان (روز عصاي سفيد) رئيس و كارشناسان بهزيستي آباده از دکتر فرهاد گرگین پور ديدن كردند و ضمن اهدا شاخه گل و هديه اين روز را گرامي داشتند.

ابراهيمي رئيس بهزيستي آباده ضمن تبريك اين روز به روشندلان گفت : بهزيستي بدنبال فراهم كردن بستري مناسب جهت توانمندي نابينايان در شهر ميباشد و اين امر با برابرسازي فرصتها تحقق پيدا ميكند.وي  در ادامه گفت ايجاد كتابخانه گويا جهت معلولين شمال فارس يكي ديگر از برنامه هاي آتي اين اداره و در دست اقدام ميباشد.

دکتر فرهاد گرگین پور استاد مسلم موسیقی(ساز آکاردیون) و فرهنگ قشقایی در سال ۱۳۲۷ ه.ش در شیراز متولد شد، با اخذ مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در تهران استخدام آموزش و پروش و بعد در دانشگاه های آباده مشغول به تدریس شد.

وی از کودکی دید کاملی نداشت و اشیا و اشخاص را به طور دقیق نمی توانست تشخیص دهد. تا سن 21 سالگی به کمک عینک می دید , می خواند و می نوشت . اما به تدریج از میزان دید کاسته شد تا اینکه در سن 50 سالگی بینایی خود را به طور کامل از دست داد.

دکتر گرگین پور در مورد لقب روشندلی به نابینایان می گوید، حتی کسانی که بینایی کامل دارند می توانند با چشم دل به پیرامون خود بنگرند و برای دیدن دنیا با چشم دل , می توان نابینا هم نبود.به همین جهت من معتقد نیستم که کلمه ی روشندل را به جای نابینا به کار ببرند.چون انسان بینا نیز می تواند مانند انسان نابینا روشندل باشد یا تیره دل.

دکتر گرگین پور چند کتاب از جمله " از قاآنی تا توللی" ، "هنگام جدایی" ، " ستایش شعر حافظ به روایت حافظ" و ... منتشر کرده است.

فیلمی از نوازندگی دکتر گرگین پور همراه با دکلمه دکتر فرخی را اینجا ببینید.

گزارش و تصاویر از سمیه قشقایی نژاد

 

رحیملی آهنگی

رحیملو لای لائی (آهنگ رحیملو)

خدمتي ماندگار به طايفه رحيمي و اثري جاويدان از زنده ياد استاد : حبيب خان گرگين پور

 در واپسن روزهاي عمر گرانمايه و هنري استاد حبيب خان گرگين پور در حاليكه با سرطان پوست دست و پنجه نرم مي كرد با تني چند از دوستان محضر استاد رسيديم مطابق روال ديرينه اش ما را با آغوشي باز و نگاهي پرمهر بحضور پذيرفت . اين هنرمند چیره دست و مهمان نواز معروف ایل قشقائي پس از خوش و بش اوليه فرمودند طبيعي است كه بعضي مسائل در زندگي اتفاق خواهد افتاد و چيزهائي از دست خواهد رفت ولي هيچگاه فكر نمي كردم انگشتانم از من گرفته شوند. ولي اكنون دستان بيمارم ياراي نواختن سه تار را ندارند . 

 در ادامه تاريخچه ساخت آهنگ رحيملو را از ايشان سؤال كردم ، فرمودند:

سالها پيش مهمان جشن عروسي يكي از دوستان طايفه رحيمي بودم نوازنده چيره دست ساز و دهل طايفه با شور و نواي دل انگيزي آهنگهاي قشقائي را با مهارت و زيبائي خاص يكي پس از ديگري مي نواخت در اين هنگام آهنگي اجرا كردند كه تا آن موقع در بين آهنگهاي قشقائي نشنيده بودم از ايشان خواستم كه آهنگ را چند بار بنوازند تا به ذهن بسپارم زيرا در آن زمان امكانات امروزي ضبط و صوت و... به اين فراواني در دسترس نبود. مدت ها اين آهنگ را با سه تار مي نواختم . تا اينكه در عروسي فرزندانم فرود و فرهاد ، بزرگان و جوانان طايفه رحيمي با حضور پر رنگشان در اين جشن شادي بويژه درچوب بازيها از جمله زنده ياد نواز قشلاقي رحيمي و آقايان كوثر رحيمي ، خليل محمد علی بگ رحيمي رضائي و... به رهبري آقاي نصير قشلاقي کدخدای محترم طایفه رحیمی افتخارها آفريدند و اين لطف به ذهنم نقش بست و هميشه در اين فكر بودم  كه چگونه مي توانم اين محبتها را جبران نمايم تا اينكه تصميم گرفتم اين آهنگ را كامل و به طايفه  رحيملو تقديم نمايم . اين آهنگ از دو قسمت تشكيل شده است : قسمت اول آن لا ي لاي كه استاد رحيملو مي نواخت و قسمت دوم آنرا خودم ساختم .

*******

هونرلی کیمسه نینگ یوخ اولماز آدی

آدی قالــــــیر دودمــــــانی سؤیله نیر

اوللاری کی اولـــموش هونر اســتادی

دفتر اولوب داســــــتانی ســــؤیله نیر

بیرینه کی لوطف ائیــــله دی خــداوند

بیـر اه ودن قوزانـــیر نئچـــــه هـونرمند

نئچـــه استــــاد اولـــور بیـربیــره پیوند

هم غوجــاسی هـم جوانی سؤیله نیر

بؤیک مجلیســــلرده حــریف بولـــونسا

خوب سیتار چـــالانلار ردیف اولـــونسا

ائل لـــــر هنــــریندن تعـریف اولـونسـا

      قشقایی نینگ حبیب خانی سؤیله نیر     

                                               شعر : نوذر رضائی رحیمی               

 هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است

گوهربی بی  رحیمی

گوهر بی بی رحیمی تنها زن کلانتر در ایل قشقایی

روزگار خوش طایفه رحیمی بود.آفتاب عالمتاب در آسمان ابدی بر سرزمین زیبای طایفه می تابید. رضا قلی بیگ فرزند هاشم بیگ ، کلانتری را بصورت موروثی از اجدادش عباس بیگ به ارث برده و نیز کلانتری محبوب ،متشخص ومقتدر بود . تمام تیره ها از قبیل بگلر، قشلاقلو ،مردانلو،بنیاد لو،حاجیلو، رضاکانلو ، مغانلو، تقی بیگ لو و غیره بدون اغماض تحت فرمانش بودند و با نظم خاصی مسیر ییلاق و قشلاق را طی و با سایر طوایف ایل هماهنگ بودند و به عظمت ایل سر افراز می افزودند. متاسفانه در یکی از روزهای دلگیر، آفتاب عمر رضا قلی بیگ رو به سردی گرائید و جان را به جان آفرین سپرد و در منطقه ساری یاتان ، امام زاده بابا شیخ احمد آرام گرفت و همه را ماتم زده کرد و در عزایش گریستند . آنکه بیشتر از همه گریست ،همسر با وفایش گوهر بی بی بود. با فوت رضا قلی بیگ طایفه بی کلانتر و همه آشفته وپریشان شدند . عیوض خان برادرکوچکتر رضاقلی بیگ که پس از فوت پدرش هاشم بیک از مادری فهیم ودانا بنام ایران بی بی فرزند علی خان بیگ شش بلوکی ( از کلانتران شایسته و شجاع طایفه شش بلوکی ) متولد شده بود،درهنگام فوت رضاقلی بیک کم سن و سال بود . اما طایفه رحیمی درامرکلانتری ومدیریت فرد با تجربه وزبده ای را می طلبید .دستگاه ایلخانی هم جهت ساماندهی طایفه بدنبال فردی لایق و شایسته بود، تا از اقتدار طایفه وایل کاسته نشود .مشورتها و ارزیابی ها به ثمر نشست و برای اولین بار این مسولیت خطیر بصورت موقت و آزمایشی به گوهر بی بی دختر علی بابا بیگ و همسر رضا قلی بیگ واگذار شد. این شیر زن قشقایی مشتاقانه به این کار همت گماشت وتوانست با تدابیر خاص جای خالی کلانتر مرحوم را پر کند و وحدت وهمدلی و تبعیت خالصانه را روز به روز بیشتر نماید . نو آوریها ملموس ونهان بود . با وجود ایشان طایفه بیش از پیش سامان گرفت و با سرپرستی او مراحل کوچ و ییلاق و قشلاق با دلگرمی و شوق وشعف ، آغاز و با موفقییت سالها ادامه یافت . آوازه این موفقیت و مدیریت بی نظیر در ایل طنین انداز شد. بزودی لیاقت وشایستگی و نبوغ ذاتی گوهر بی بی ،ایلخانی را وادار به صدور حکم کلانتری طایفه بنام وی گردانید و مدت هفت سال در این سمت باقی ماند .گوهر بی بی در طول مسئولیت و کلانتری نشان داد که او گوهر تکدانه ای است که مثل ومانندش در هیچ قوم وقبیله ای بجز قشقایی یافت نمی شود. او نشان داد که عظمت و منزلت چارقدش کمتر از تاج زرین پادشاهان نیست. او نخستین زنی بود که در مقام مدیریت و تصمیم گیری قرار گرفت و مقام و منزلت زن را با الهام گیری از فضائل ومناقب حضرت فاطمه (س) بهبود بخشید و نشان داد که در حقیقت ، زن یا مرد بودن قالب ظاهری انسان است واصل حرکت وجودی این قالب انسانی بسوی کمال است و زن نیز می تواند مدیر و مدبر باشد . به هر حال گوهر بی بی در چنین روزگاری که مرد سالاری در کشور و جهان حاکم بود مدیر وکلانتر شد و از حقوق زنان اینگونه با رشادت دفاع کرد .

گوهر بی بی از نظر ریش سفیدان فامیل، از مرد هم سر بود ،می گویند لایق بود او را سردار گوهر بی بی لقب نهند . می گویند وی در قدرت بخشیدن و تشویق مردان طایفه بسیار توانمند بود . عکس العمل اش در مقابل مشکلات ودرخواستها بسیار سریع و صحیح بود . با درایت خاص و مثال زدنی خویش در طول مدت کلانتری، بعنوان رقیب مردان در صحنه حضور نیافته بود ، بلکه همگام و همراه با مردان با عشق و علاقه وافر به انجام وظائف مشغول بود و ضمن صیانت و امانت داری در حیطه مسئولیت مصمم شد که کلانتری طایفه را به عیوض خان(برادرشوهرش که به سن قانونی رسیده وخود به نکاح وی درآمده بود) واگذار نماید . وی همراه عیوض خان نزد ایلخانی رفته و حکم کلانتری طایفه بنام عیوض خان شخص لایق و شایسته که اجدادش هم همین منصب را داشتند صادر شد و گوهر بی بی این شیر زن قشقایی در کنار همفکری وهمکاری خالصانه با عیوض خان مصمم شد در هنر معماری ایل با استفاده از هوش سرشار و تخیل بی نظیر ،طرحهای متفاوتی را در میان تارهای گلیم ،جاجیم ، مفرج و قالی به کار گرفته و تجلی وحدت را در نقوش منقوش سازد و با استفاده از وجود کلفت – پیشخدمت - مباشر- منشی و کارگران ساده ،چادر سیاه بسیار بزرگش را مزین به زیباترین دست بافت های خودش و سایر زنان هنر مند ایل سازد.

سرانجام چادر تماشایی کلانتر مشهور ایل ، با سلیقه خاص و نظرات ظریف مرحوم بی بی نوش آفرین، همسر دوم عیوض خان درمیان دشتهای پرگل و دامنه کوههای زیبا برافراشته شد . به ساربانان و چوپانان دستور داده شد که با توجه به رنگ شترها و گله ها از هم جدا شوند و هرکدام نگهبان یک رنگ از احشام باشند ( رنگهای سفید ، سیاه ، بور و مختلط ) . کثرت گله و رنگهای متنوع آنها تا هنوزهم بر سر زبانها جاری است . امکانات و تجهیزات ، اسبهای پرورش یافته و زین شده اش از نوع کمیاب و قیمتی ، میشهای رنگارنگ عراقی و ترکی ،عناصر ورودی چادرش با نگهبان ملبس به لباس مخصوص عشایری نوشتنی و گفتنی است . بزرگان ایل بارها بر سر سفره رنگین و گسترده اش گرد آمده و بسیار از وی تعریف و تمجید کرده اند . اجاق عیوض خان مشهورترین و متبرک ترین اجاق ایل بود . بر سر اجاقش قسم می خوردند . اجاق معمولی نبود . پناهگاه و کانون گرمی بود که هر کس دچار گرفتاری یا دردی می شد به آن متوسل می شد و چاره دردش را پیدا می کرد . یکی از اهالی بوشکان پشتکوه استان بوشهر میگفت : در یکی از شبهای تابستان که عیوض خان در سرحد بود اجاق یوردش در قشلاق موسوان گرمسیر روشن بود . یکی دیگر از اهالی خون دشتستان با آب و تاب از عیوض خان تعریف می کرد و می گفت : بزرگترین افتخار و خاطره زندگی ام این است که عیوض خان را از نزدیک ملاقات کرده ام .داریوش خان قشقایی فرزند سهراب خان و نوه ی مرحوم صولت الدوله هم ضمن ابراز خصوصیات اخلاقی وی فرمودند:مدتی است پیرامون سرگذشت و زندگی او در حال تحقیق هستند.دکتر منوچهر کیانی هم عنوان نمودند زمانی که آموزگار بوده اند در منطقه ی گرمسیر واقع در بوشکان از نزدیکی چادرش عبور و از اینکه موفق به ملاقات با عیوض خان نشده اند ابراز تاسف می نمودند.خوشبختانه محققین و نویسندگان و اهل قلم هم غافل ننشسته و وی را فردی روشن بین ومتفکر قلمداد و مدعی هستند که از شهامت و رشادت خاصی برخوردار بوده است. از دیگر خصائل بارز و برجسته ایشان که درفارس نامه ناصری و تاریخ مبارزان ایل قشقایی هم به ثبت رسیده ، اخلاص و امانتداری و بینش سیاسی اش در امور بوده و همچنین از دیگر افتخارات بارز این چهره ماندگار تاریخ ، ارسال تلگراف در سال 1325 شمسی به نخست وزیر وقت و مبرا دانستن ایل قشقایی از دخالت در هرگونه غارت و چپاول گری که به قلم منصور طیبی در کتاب " نهضت جنوب " به ثبت رسیده است . از همه مهم تر بدنبال بازداشت مرحوم صولت الدوله قشقایی توسط حکومت وقت وانتصاب نا به جای سلطان عباس خان ( که اصالت عشایری نداشته) با او به مخالفت برخاسته و پس از تعقیب و گریز بسیار در حوالی فراشبند فارس با همکاری سایر بزرگان طوایف ، او را دستگیر می کنند که با وساطت سادات منطقه ی آویز، از مجازات او صرف نظر و او را از ایل قشقایی اخراج می نمایند و برگ زرینی را به افتخارات ایل شکوهمند می افزایند . با نهایت تاثرو تاسف ، عیوض خان نیز یک سال پس ازدرگذشت گوهر بی بی، یعنی درسال1341 دار فانی را وداع و در رودخانه بگ رحیمی همانند همسر کلانترش(گوهربی بی) در جوار امام زاده جلیل القدر پیر داوود آرام می گیرد و غمی به سنگینی کوه مروارید بر شانه های مردم طایفه رحیمی فرود می آید و چشمانشان همانند چشمه بردنگان پر آب می گردد. نام نیک و یاد و خاطره عیوض خان و گوهر بی بی تا ابد و نسل به نسل بر سینه مردمان قدرشناس طایفه رحیمی و ایل قشقایی جاودان باقی خواهد ماند . اسناد خدمات عیوض خان نسبت به مردم از قبیل دریافت شناسنامه تایید قولنامه ها و اسناد مالکیت زمین و غیره و دست بافت های بی نظیر گوهر بی بی هم اکنون همانند گنجی کمیاب تحت عنوان میراث گرانبها زینت بخش منازل فرزندان وفامیل و نگارنده و برخی ادارات دولتی به یادگار مانده است که گواه و شاهد تاریخی این نوشته ها می باشند. هم اکنون حبیب خان یکی از فرزندان برومند عیوض خان در قید حیات هستند و در شهر آباده سکونت دارند و تکیه گاهی محکم و پایگاه عاطفی مطمئنی برای طایفه هستند . ثمره های تواضع ، فروتنی و متانت درخت وجودش حکایت از ریشه تنومندش دارد . حقیر وی را درخت پر ثمری می دانم که ریشه در سالها عزت و کرامت دارند .بدون مبالغه می گویم من شخصیت ایشان را به عنوان الگوی زندگی خویش قرار داده ام و به این الگو می بالم و افتخار می کنم و بارها در مساجد و مجالس از طریق تریبون های رسمی در حضور همگان ارادت قلبی ام را اعلام و از خداوند منان سلامتی اش را خواستارم. 

                                                                         مقاله:جناب سرهنگ حاج رضا رحیمی

                                                                          باسپاس از آقای محمد رحیمی رضائی

سوگ نامه

سوگ نامه ای از آقای اسماعیل مردانلو رحیمی در رثاء برادر زاده اش

سومین روز از نوروز ۹۲ ، برادر زاده عزیزم  ، پری ، در پنجمین روز از ازدواج خود دچار ایست قلبی شد و همه را در سوگ نشاند . این نوشته به یاد اوست که همه داشته ها و نداشته هایم در اقیانوس آرام چشمانش ، ساحل داشت .

*********************************************************************************

 پاییز که  بر جان  و   تن  باغ  افتاد                         صد شور و نوا از دهن باغ افتاد

دل های پرندگان عاشق را سوخت                        آن شعله که در انجمن باغ افتاد

****

           سخن از فراق آسان نیست . به ویژه آن که در سوگ « برادر زاده » ات نشسته باشی و به  یاد عزیزترین کسی باشی که برایت از مادر مهربان تر و از خواهر دلسوزتر بود . سخن از عزیز از دست رفته ای باشد که جان شیفته اش را در گرمی مهر و محبت عاشقانه ای گداخت و خامی را چنان که عادت ابنای روزگار است ، تاب نیاورد و با آن که جوان بود در شعله زار تجربه ها به پختگی رسید و سرانجام به کمال سوخته دلی نائل آمد .

      دست و قلم را یارای نوشتن سوگنامه برای « پری » مهربان دل محنت زده خویش نیست . هر چه دارم انبوه خاطراتی است از لب خندان ، سخن مهربان و قلب بی کینه او و آبشاری زلال از زیباییهای او که هر گاه به خاطر می آورم ، آتش فراق را در وجودم بر می انگیزاند و مرا به صلابه احتضار می کشاند . با آن که 25 بهار از زندگی او نگذشته بود ، پیری در تدبیر و جوانی در اخلاق نمایانگر شخصیت آگاهانه اش شده بود . به جادوگر ماهردستی شباهت داشت که با جلوه های نابی از بهترین مکارم اخلاقی ، دل عزیزان و کسانش را طلسم خویش کرده باشد . باغی پر از گلهای رنگ رنگ بود که هر گونه آن ، نمایانگر عطر وجود خوبی ها در درون این بوستان لبریز از زیبائیهای خلقت خداوندی بود ، دریایی بود ریخته در تن وجود آدمی و غزل بلند عشق بود در دامن گسترده همه لطائف و ظرائف هستی . چراغی بود روشنایی بخش خانه پدری که شیدای وجودش بودند و شیفته مرامش . تمام حضورش در میان یاران و کسان لبریز از طعم زندگی و چون پیران دنیادیده ، آگاه به ناملایمات دشوار زمانه . دل مهربانش باغی بود لبریز از شکوفه های معطر صفا و صمیمیت ، به گونه ای که دلی را از خود نرنجاند و وجودی را دستخوش آزار قرار نداد . به قول شاعر ، چنان زیست که غبار خاطری از رهگذر او به کسی نرسید . فروتن بود و مهربانی بی حد و حصرش ، دست به دست تواضعش داده بود تا معاشرت او محجوب و دلنشین باشد و حضورش مؤثر و دل انگیز .

           از میان طبیعت دل انگیز فارس برآمده بود . دارای بنیه کوه و بلوط و بنه بود . با شبدر دوچین بالیده بود و دامنه های جنوبی زاگرس ، او را شجاع و چابک ساخته بود . دختران ایل قشقایی با نجابت ، تاج افتخار بر سر می گذارند و با شجاعت به شهرت می رسند . « پری » ، معجونی از شجاعت ونجابت بود که هر یک را برای خوب زیستن و هر دو را برای خوب تر زیستن برگزیده بود . کاش هنوز ایل ما لبریز از نام زیبای « پری » هایی بود که نجابت نام خویش را به بهای رنگ ها نفروشند . کاش « پری » زنده بود و می دانست از کدامین « درد» و از کدامین « ایل» می گویم :

       از کوهساران سبز و چشمه های جاری زاگرس ، از « یورت » های سرد و بی دود ، از مال راه های بی کوچ و هیاهو ، از نوای در سکوت رفته چوپان های قبیله ، از دروازه سنگی قشلاق « تنگ شور» که به جز چند سنگ قبر قدیمی و شیر سنگی دیگر نشانی نیست ، از عموهایم ، « حسین خان » ، « شیرخان » ، « صیدی خان » و « عنایت » که کوه به کوه با طلوع و غروب خورشید ، بار و وار کوچ ایلی را به پای خسته در گیوه و کالک ، نسل به نسل ، سینه به سینه کول و کنار کردند ، از « زری » مادر بزرگ مان که همراه با زنان قبیله ، صدای زنگ کرکیت و لالائی خواندن هایشان هنوز در افق « کوه لنگه» می پیچد ، از آن کوه کوچک پله دار دروازه سنگی که بر بلندای آن می ایستادیم تا غروب قشلاق را تماشا کنیم و زنگوله های گوسفندان را با آهنگ موزون به گوش می سپردیم . راستی یادم هست گرمای زودرس جنوب و عزم ناگهانی کوچ که درد سختی ها ، دوباره عود می کرد . چهره زیبای تو را که در مقابل پرتوافشانی های خورشید دشتستان ، گل انداخته بود را به یاد می آورم که چشمهای قشنگت را به دیدگانم می دوختی و دستان ظریفت را که به بوی بابونه آشنا بود . کاشکی می دانستم چه قلب نازنینی در سینه داری آنگاه که بلور اشک از رنج زندگی کوچ نشینی بر دیدگانت می نشست و پاهای ناتوان از این همه سختی را یارای پیمایش نبود . نامت « پری » بود و مرام دنیایی تو به « پریوشی » شباهت داشت که از خواب صبحگاهی برخاسته و آهسته خمیازه می کشد . هر دلی را دیوانه می کردی و هر یک از افراد خاندانت را مجذوب خوبی های خود . کاشی گلبوته های ییلاق « رودخانه رحیمی» در کنار « آغ چشمه » دوست داشتنی ، زیر پای درختان سیب ، نام تو را و خاطرات ماندگار تو را به یاد داشته باشد . بیاد نشئه های  صبح و خروسخوان شفق با نیزه های سرخ همراهش ، که مادرت تو را از خوابی که در نیمه های شب آغازش کرده بودی ، بیرون می کشید و به دنبال آن  خواب شیرین در دو چشم فریبای پر زخوابت، خراب می شد. بغض های انباشته چشمانت را چگونه بگویم نازنین من ! که از سختی های این روزگار نافرجام همواره نشسته در خون بود . کاش آنگاه که « عشق » در ته دهلیزهای وجودت جوشید و با پلک های مژگان ریواس مانندت به تکاپو در آمد نیز این روزگار ستمگر نافرجام ، حس مردانگی می آموخت . اما افسوس که از گلشن زمانه کسی بوی وفا نشنید . من آرزوی همیشه داشتن تو را مثل قاصدک کف دست گذاشتم و به دست باد سپردم تا سهم بهشتیان شوی و این منم که تنها ، با قلبی معلق و اندوهی ناتمام ، رؤیاهایم را تمام شده می پندارم . راستش را بخواهی ... دلم فقط « رسیدن » می خواهد .... چرا که آرزوهایم رنگ باخته اند و دستهایم خالی اند ... هیچ کس جای خالی تو را برایم پر نمی کند . راست می گفت شاملو : « دست خالی را باید بر سر کوبید» ...

ائلیم

 

                                                            ائلیم

خالونماسون      ایگیدلردن      قوجاقینگ

 

 

 

باشیمدا افسيلسين بايداقينگ   ائليم

اوجه قالسين باشينگ يانسين اوجاقينگ

 

اوتو    سونولماسين  اوجاقينگ  ائليم

ايشيقدن دیشمه سين بوجاقينگ ائليم

*********

سن بير سرو نازنگ سئومگ  ياراشيق

 

محبتنگ باغروموندان   دولاشیق

حالینگدان قوشمالارقوشديگا عاشیق

 

تعرفينگديرباشدان اياغينگ ائليم

حق يارادان اولسون داياغينگ ائليم   

*********

ائل ليگینگ قشقائي    شاهننازلیغیم

 

بللي آدوسانينگ خوب  دامازلیغیم

ييلاقیم  قیشلاقیم  گؤيچگ   يازلیغیم

 

مشكيندن یوغرولو تورپاقينگ ائليم

هميشه گوءي قالسين يارپاقينگ ائليم

*********

بؤیگ ليگينگ همتتينگدن تاپولور

 

هونرينگدن         ایفتخارلار      ياپولور

قلم ووران بورماقلاردان  اؤپولور

 

قلمدن دیشمه سين  بورماقينگ ائليم

يامان داش گؤرمه سين ديرناقينگ ائليم

*********

چوخ  حيف  اولور   شيرازه لر  سؤكيله

 

چوخ كيمسه لر مرامينگدان بيكيله

ائل لیباسي خوش بوي لاردان تؤكيله

 

آز اولا   اوزينگدن   بوياقينگ   ائليم

چه كيله باشينگدان دوياقينگ ائليم

*********

آغور ائليم    زاماندير   كي   اويانانگ

 

بو اؤزگه لرفرهنگيندن دايانانگ

نوذرينگ جان و جيز سؤزيندن قانانگ

 

بكم نیجات بولا اويماقينگ ائليم

ديللره داد و ئره قيماقينگ ائليم

شعر: نوذر رضائی رحیمی

بري گلمنگ؟

سه وده گيم

رحمتلي خييالينگ ياغيشي 

گؤين اؤلكه سين گول لنيرميش1

يازا فائيز قوجاق آچميش

بير ينگي بيرليگ2

داغلاري دومانلي

اته گي گولزار

قوشلاري هئلي چي

گول لاري اوينار

باشدان تا ایاغا صافالی دیر

سن بري گلمنگ؟

..........................................................................................................................................

1- مملو از گل

2- يكي شدن

ترجمه شعر" قلب مادر"ایرج میرزا به ترکی قشقائی

ترجمه شعر" قلب مادر" ایرج میرزا به ترکی قشقائی

توسط استاد : علی اصغر حسنی طیبی

آنا اوره گی 

    بیر معشوق  عاشقه پیغام    گؤندردی

    آنانگ      جگریمی     قانا       دوندردی

    غم      غباری      اورگیمه      قونداردی

                         بیلمیرنگ   الیندن     نه لر    چکیرم      

                         گئجه گوندوز,   کول باشیما  تؤکیرم   

   او     منی   گؤرنده   بورنونو  اه ییر

   هر  یئره    اوتوریر   یئریمی    دوییر

   قارقیش ائدیر ,منی هر یئرده سوییر

                          تا  دیرریدور  خوشلیگ  بیزه  حارامدیر    

                          نه  دئیم   ,  باشیما    دنیا   تامام   دیر

   اگر سیرنگ   کی   گؤینیمی  آلانگ   سن

    تویوموزدان  بیر کلام    گپ چالانگ   سن

    گرگ  گئدنگ   تئز آنانگی   بولانگ     سن

                        او   ظالمی  یر   اوزوندن  گوتیرنگ     

                        قانلی    اور گینی    منه   گتیرنگ

  عاشقده   کی , مهر و  وفا  یوخودو

   وجودنده   لطف  و  صفا     یوخودو

   ذره  هنر   غیر    از  جفا      یوخودو

                      ایچدی چکدی مست ودلی  اولدو او    

                      آناسینی     بیر  خلوتده    بولدو    او

  تا    ابد  بو    ننگینگ    آلتیندا   قالدی

  بیر  خنجر آناسی   دؤشونه   سالدی

  چاخارتدی     اورگین     الینه      آلدی

                          دئدی   بو  سوغاتی    یارا   آپارام

                           داها  من  تئز اؤز آرزومه   چاتارام

   او   قانلی  اورگی   الده    گتیردی

   تا  کی  یارینگ   قاپوسونا  ائتیردی 

   دگدی یره,  توردو   قلبی   گؤتوردو

     گؤردو اوره گ  بیر آه  چکدی  چاغیردی :                            

     دگدینگ   یئره   بالام   هارانگ   آغیردی؟

                          جانوم  چیخسین   ببم  الینگ   چیزیلدی  

                          کور  اولایدوم  بالام   قیچینگ   آغیردی؟

 

قاشقائی شعری (قدرت رضایی و  مرحوم احمد مسعودیان)

باهـــــــار  توراســــی گلـیر

خوب سه تار سسـی گلیر

ماهــــــــان ائدر اوره گیــــم

سنــی گــــوره ســــی گلیر

بوشعر ی آقای قدرت رضائی 91 بایرامونده منه منت قوموش وتبریک یولامیشدیمنیم بیر عزیز یولداشیم کی آقای احمد مسعودیان شش بیگلی طایفاسیندان و عربشاملو تیره سیندنیدی بیزی متاسفانه یالینگیز قویدی واله دوخسان ایلنده رحمته گئدی بو شعر ی بله سینه یولادیم شعری تضمین ائدمیشدی که آشا غوداگتیرمیشم.تاری بله سینی رحمت ائده و روحی ده شاد اولا انشالله.

 

گوللی یاز ایسســــی گلیر

خوش بولبول سسـی گلیر

ماهــــــــان ائـــدر اوره گیـم

سنـــــی گـــوره سـی گلیر

          ******

افسیـــــلر گولــلــر نازونــان

قول بوین اولمـــوش یازینان

بو گــــــــونگـــل آغ  اوزنــــن

سنـــــی گــــوره سی گلیر

           ******

چولــر بزه نمـــــیش گولدن

دار اوره گــــیم گونگیـلیندن

بو ســـــــؤز وار دیلیــــــندن

سنــــــی گـــوره سی گلیر

            ******

گل کــه طاقتــیم سینمیش

سیمیـــگلریم قانا مینمیش

ایکی گؤزیــم سوغولمـیش

سنــــی گـــوره ســی گلیر

           ******

اینـــــــانـما بونــــــــــــدان آ یری

منــــی گـــوره نگ غمــدن آیری

بو گونگول که گوردینگ سـایری

سنــــــی گـــــوره ســـــی گلیر

              ******

سن سیـــــز یولــــیم چتین دیر

بخت اقبــــــــــــــــالی دوگوـندیر

دار اوره گیــــــــــم چـــوخ گوندیر

سنــــــــی گــــــــوره سی گلیر

           ******

گل ایمــــــــــانا انصـــــــاف بیل

گور هئجـــــــرینگدن منم ذلیل

گل کــــــــــی بو یورناق گونگل

سنـــــــی گـــــــوره سی گلیر 

  

حاج نصير قشلاقي قشقايي (قاشقايي شعري)

"حاج نصير قشلاقي طایفامیز و ائليميزده صلح ودوستلیگ نمادي"


بير شعر حاج نوذررضایی دن كه طايفاموز و ائليميزينگ بيوگ كيشيسي ائيچي آقاي حاج

 نصير قشلاقي يه دئميشدير.

  


خوب    كيمسه دن   تعريف      اولور   اؤلنده

ياخچي دير     تعريفي     ديرليگدن    ده ينگ

كيمسيكي      عزت        واري         ائلينده

يازاسينگ      حاليندان     خوبليگدن   ده ينگ

                  ******

چكه سينك دوغري سؤز اوره گ  اوستندن

يازاسينگ     دونيانينگ      خوب  وپسيندن

نصير     قشلاقي ائل   كيشيسي      ندن

طايفايا       ائدي گي    قولوقدان    ده ينگ


                          ******

سويله ينگ سؤزلري  خوش  اخلاقيندان

مجلسده   خوب   دئيب   دانيشماقيندان

گچن     دورانلاری     مصاف    چاقوندان

دوشمنن   دويوش   ساليگدن    ده ينگ

                 ******

ياخچي    رفتاريني    ياخچي     ايشيني

خلق  ايچي  باش  ائدن  توسان  قيشيني

دار      يرلرده       داياغ    ائدن   دوشوني

جاني    دوست يولونا    قويديگدن  ده ينگ

                    ******

آلچاق   گونگيليندن   خوش    غيرتندن

پسه    خوبليگ   ائدمگ  خوب مروتندن

قورخولو       چاقيلار       او     جرأتندن

قورخمايانحق سؤزي  چاليگدن   ده ينگ

                ******

خوب كيمسه دن  خوب   آد  قالير يادگار

نوذر     ائدر    بو       وجودا         افتخار

اولماز    چالانگد يل اوجونده  هر سؤز وار 

نه خوبدير    سؤزلري  اولدوگدن   ده ينگ


عشق اولماسایدی (قشقايي شعري)

بو شعر آقای نوذر رضایی رحیمی نینگ دیر که عشقه دئمیشدیر


اولماســــایدی عشـــــــق  ازلــدن  وجـوددا

هئچ کیــم دینیب هئچ کیم جانان   ده مزدی

اولاری کـــــی گئجـــــــه گونــدیز ســـوجوددا

عشــــــق النــــدن امـــــان امــان  ده مزدی

                     ******

کیــم  توریردی  یولـــداش حالـــون سوروشا

هئچ دیریــلیگ  شوقـوندا ن گتمه زدی باشا

مـأذون گوینــــــی دوشـــــمه زه دی قروشا

سودیگــــــینه دین و ایمــــــــــان ده مــزدی

                     ******

حافــــــظ اوره گیـــــندن گئــــــــتمه زدی قـرار

چیلـــــــخا ســـؤزی قالمــــــــــازه دی یــادگار

قینـــــــه مـــــــــــزدی آدی بللی شــــــــهریار

شاعـــــــــر اولـــــوب شعــــر عرفان ده مزدی

                    ******

اولـــــــمازد ی  آیریلــــــــیق  بولونمـازدی  غم

 آلوشــــــــوب  یا نمـــــــازدی   اصلــینن کـرم

داستــــــان  اولمـــــازدی   غریب شـــاه صنم

یوسف خســـر و  بوقــــاد سولـطان ده مزدی

                    ******

سسلنمزدی   بولبـــــو ل  هئــچ   گلستاندان

شیرین   کوچمـــــــــه زه دی    ارمنسـتاندان

لیــــــــلی    یازمـــــازه دی   خط دبســتاندان

مجنــــون   داغ و دوزه   مــکان ده مــــــــزدی

                   ******

زلیخــــــــا  ادمــــه  زیـــدی  خلــــوت   اتاقی

گـؤزل یوسف   اولمــــــــازه دی   دوســـاقی

فرهــاد   اون ادمــــــه  زدی   داش وتورپاقی

باشــی  یار یولــــــونا   قــــوربان   ده مـزدی

                   ******

بیری  عاشیـــق  اولـــور  شیــــدا گــؤزه له

بیری  قـــــــارون  کیــم  عاشیــــق قیــزیله

نوذر گــــــونگول ورمــــــه سیــــدی بوز ائله

ییلاقدان  قیشــــلاقدان  یولــدان ده مزدی

 

 

برگردان شعر " از باغ می برند چراغانیت کنند ... "به ترکی قشقایی

از باغ  می برند  چراغانیت   کنند

تا کاج جشنهای زمستانیت  کنند


سنی باغدان کسدی لرکی شهرده چراغانلوق الانگ

سنی  ای  کاج  بزه دیلر   جشن  زمستانلوق   الانگ


یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این   بار   می برند  که   زندانیت   کنند


یوسف گوینیگ خوش الماسین بو قوی دان قورتولماقا

گیمانیما   سن   گؤزه لیم   گئدیرنگ   زندانلوق    الانگ


ای گل گمان مبر به شب جشن میروی

شاید به  خاک مرده ای  ارزانیت   کنند


گل گر سنی آپاردولار بو  اوروم جشن   ایچون ده ایل

سن گیدیرنگ کی بودفعه قبر اوستی  ارزانلیق الانگ


یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست

از  نقطه ای  بترس  که  شیطانیت کنند


بورحیمیندن  رجیمینگ  بیر نقطه آراسوندادیر

قورخ ا نقطه اضاف الا فدای شیطانلوق الانگ


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

شاید بهانه ایست که  قربانیت کنند


دونگ سو کی  وردی لر سنه سویوزلوقونگ ایچون ده ایل

بها نه ایدی    آی گؤزلریم     ممکندیر    قوربانلوق     الانگ


وحشی جیران مندن قچمه من سنه دشمن   ده ایلم

گل  تا  سنه  قوللوق   ائدم   حیرا ن  انسانلوق الانگ


زاهد  اگر  چوخ  دانیشا  دلیل چوخ بیلدی گی   ده ایل

قدرت  سن قورخ  ا  گویندن  کی فدای نادانلوق الانگ


برگردان شعر ،  توسط  :  اقای قدرت رضایی رحیمی




بير حورمتلي مهربان انا اؤلمه كي ايجي (قشقايي)

به مانسبت چهلمين روز درگذشت مادربزرگ دلسوز و مهربانمان حاجيه خانم گوهرحاجيلو                                                                   

مادرم ،ای محبوبترینم! چهل روز است که مرا چشم انتظار،وفادار ،یار وغمخواری همچون تونیست نه صفائی در ییلاق ونه مهری در قشلاق زندگی.بی تردید پندها ونصایحت مد نظر ویاد مهربانت در قلب حزین ماجاری خواهد بود. و جانشینی نیز برای همچو تو مادری مهربان ودلسوز نخواهیم یافت.اما دراین گیر ودار تلخترین لحظات زندگی مردم غیور ایل،  بستگان مهربان ،دوستان باوفا وهمشهریان عزیزمان  ما را لحظه ای تنها نگذاشتند تا غم از دست دادن بهترین هدیه خداوند یعنی مادر تلختر وکمر شکن تر از این باشد قدر نعماتی چون شما را می دانیم وزحمات بی دریغتان را ارج می نهیم باشد که در روحانی وشیرین ترین لحظات زندگیتان جبران نمائیم.


قطعه شعری زیبا که  پدرم آقای حاج نوذر رضایی  در رثاء مادر نازنینمان سروده است .


سن  دیرلیگـــیم  لنگری دیــنگ بلیدینـگ

تاب و  توان بلدن  گئـــدی  آناجـــــــــــان

مجلسیمینگ خوش  دانیشان دیلیدینـگ

شیـرن سؤزینگ دیلدن گئدی آناجـــــــان

                         ***

اوه میــزدن گـول وجودینـگ اولــدی بوش

محبت ایشيــــــــــقی اولونـــدی خاموش

خزان یلی گولزارومــا اســــــــــــدی توش

عطرینگ ایسسی گـولـــدن گئدی آناجان

                          ***

محبتینگ اوره گیــــــــــــمه اکیــــــــــــلی

گؤزیم قرشی سینـده نقشینگ چه کیلی

یاد ائدنده یاش گؤزیــمدن توه کیـــــــــلی

صبر وطاقت الدن گــــئدی آناجـــــــــــــان

                        ***


تصويريكي از دامداران مولد و سختكوش قشقايي

تصاويرقشلاق قشقايي (رحيملي قشلاقي)

رحیملو قشلاقی ،صحبتی یازی

عكس قشقايي

رحیملو ییلاقی،جرکان چیمنی

خسرو شيرين دره سي (شعر تركي قشقايي )

 

دئـــــدی بوحــــــور وفـــــــرشتــــــه       جمالی نوردان سرشتــــه

شیرین تک چیخمیــــش گول گشته     خسروشیرین دراســـــوندان

این بیت شعر مأذون رااز دوران کودکی بیاد دارم.آهنگهای گرایلی وصمصام آن هم با صدای زنده یاد کیانی وطهمورث خان وآقایان ابراهیم خان وبهزادپوراین شعر رابرایم دوست داشتنی وزیباتر نموده است.همچنان  که یاد مأذون را به همراه داشتم دیدار از دیار خسرو شیرین ودره ی خسروشیرین وبازدید از چشمه شیرین وچشمه تخت و...آن برایم میسر گردید.احساس عجیبی داشتم روح میرزا مأذون را در نزدیکی خود حس می کردم ابیاتی از قطعه شعر وی در ذهنم تداعی شد.

گلیب بـــــویرلـــردن گذار ائدی لر         عیش ونشـــاطوننان شیکار ائدیلر

خوش گچیردیب حظ باهار ائدیلر         ایندی یوخدور هئچ بیرینینگ آثاری

غم عجیبی بر روح و وجودم مستولی گشت اما چاره چیست حکمت خداوندی است و ازاین قبیل مسائل در دنیا بسیار یافت می شود.سپس سه تارم را تااندازه ای که مقدور بودکوکش را بالا گرفتم و آهنگ گرایلی را با تمام احساس نواختم ودر کنار آن شعرموصوف میرزا مأذون را زمزمه نمودم.


          بؤلیگ آی وگوین


طبـــیبه ســـــــــــؤیلـرم بـــــــؤگون         

جیـــــگر بنـــــدیـم یارا ســـونــــدان

چیــخدی بیر بؤلـــــــویگ آ ی و گـون         

چــــــای چیمنــــــــلر آراســــوندان

                  ***

دئـــه ای مســــــــتانه مســـــتان لار         

بهشت  قــویـــــــنو  گلستـــــــان لار

پـریـــــــوش نــــــار پســــــــــــتان لار         

ســوروش آق و    قـــــــاراســــوندان

                  ***

دوســــــتوم منــــــــــدن دیــــوانــه تر         

عقـــــل   اونـــــودوب  منــــــدن بتــــر

دانگ اولــــدوزی  کیــمــین  تیـــتیر ه ر         

سوروشـــــــدوم  بیــــر    قراســوندان

                   ***

بو نیــــجه شـــاهــی  دستـــــگاه دور         

سر گلــــــیوز   نیـــــــجه   مــــــاه دور

نیجــــه  خانـــــدور  نیـــــجه شــاهدور        

چیخـیب  دولت      ســــــراســــــوندا

                   ***

دئـدی بو حــــــــورو فـــــــــــــــرشـــته        

جمالـــــــی   نـــــوردان   ســــرشتــه

 شیـرین  تک  چیخمـیش گـول گشـته         

خسرو   شیـــــــــرین    دراســـونــدان

                     ***

 بانــــوی بانـــــــــــوان دیـــــــــر بـــــــو         

شوخ  ابـــــــــرو   کمــــــــانــــــدیــر بو

 نـــژاد ائلخـــــــــانــــــــدیـــــــــر بــــــو         

سوروشــــــدونگ      مـاجــــراسوندان

                    ***

ســـاقونــــــــــداکی صنـــــــوبــــر  دیـر         

سـولی    خــــورشــــــید   انوردیـــــــر

مــلایـــــــــــوم  دیــــــر  اُ خـــــاوردیــــر         

گئی یب   تافتــــــــــــــا     خاراسوندان

                    ***

مـاه شــــــــرف ســـــــرانـــدازی  زری        

نوشونــــــونگ   حســـــن     دفـــــتری

گـــــؤرونــــــــور   مــــــــــازی ســــپری       

باخ   دؤشونینــــــــگ     آراســـــــوندان

***

قــاشونــــدان   ایســــــتمه   راستـلیگ        

ائیری لیــــگدیر     بت پرست   لیــــــگ

یــا   قــــایـور  بیر  جهـــان مست لیـــگ        

اُ    چشـم   می  خــــــــــــــــاراسوندان

                   ***

صــــــلای عیــــــش رنــــــــدان دیــــر        

المـــــــاس  بیـــــگ  پیـــــر  مغان دیر

مـــقلـدلر    فـــــــــــــراوان   دیـــــــــر

دئمم چـــــــــون  و  چــــــــراســوندان

                 ***

مــــــــأذون قـلب صـــــــاف منـــــــم       

گؤزل لــــــــــره  صــــــــــراف    منم

مشهور قــــــــــاف تا قـــــــاف منـــم

اؤزگـــــونگیلیم هــــــواســــــونــــدان                

ساز پرسوز فرودگرگین پور (استاد مسلم موسيقي قشقايي) بعلاوه شعر قشقايي مرتبط

ساز پرسوز فرود گرگین پور 

ملودیهای بی بدیل وملیحش انسان را عاشق وفرود وپروازهایش عاشقان را دیوانه می کند.غزال تیز پای هنرش در دشت زیبای موسیقی قشقائی یکه و تنهاست می خرامد ودل می برد. ابرهای همیشه بارانی آرشو اش بر پهنای آسمان ساز اوبهاری دل انگیز وفرحبخشی  می آفریندوعطش تشنه گان هنرش رافرو می نشاند.سوز وگدازآهنگهایش مدرس مکتبخانه عشق نگار و محمود ولیلی ومجنون می باشدانسان را بی درنگ از قید وبند امیال دنیوی می رهاندوشمیم آزادی  رادلها نجوا می کند  و فضا را پر ازعطر صداقت وصمیمیت می نماید.زیر وبمهای هلی اش گلهای زیبای بهاری سوسن وسنبل ،شب بو وقرنفل را به رقص وا می دارد جنگنامه اش به سلحشوران قشقائی شجاعت و ایستادگی می آموزد.آری این است شمه ای از قصه ساز پر افتخار فرود. 

قطعه شعر بسیار زیبایی که شاعر گرانقدر ایلمان آقای علی اصغر حسنی در وصف هنر ماندگار آقای فرود گرگین پور سروده است درزیر می آورم.


غم لشــــــــگری  دورد یانمی  باغلامیش         

سازی   گؤتور گل  دادومـــــا چــــال فرود

اوت  وورموش عوموروما  منی  داغلامیش         

جیگرم   بندینه  دوشــــموش   خال  فرود

                ***

قیچ یوخومـــــــدور بوآرادان قچـــــــم من        

گؤز  یاشی   ایچنــــــدن  وورام گچم من

قاناتومسینمیشدیر  نیــــــــجه  اوچم من         

چال   تا  گئـــــنه  من چاخاردام بال فرود

                ***

سن چــــالاندا   قیــــش گؤینــمه یاز گلیر         

سنـا  گلـــــــیر  درنا  گلــــیر  باز گلیــــــر

سنیـــنگ تکیـن  بو اؤلکـــــیه  آز گلـــــــیر         

منیم    تقاصــــــومیئ غمـــــــدن آل فرود

               ***

سن   چــــــالاندا   گؤل  باغیندان یئل گلـر         

عیشق  چؤلینـــــدن  یولا  دوشر   ائل گلیر

محبت  چشمه سی   جؤشـار  سئل  گلیر         

سازی  شیرین  سؤزی  شیرین    بال فرود

               ***

سن چــــــــــالاندا جیـــــران گلیر چؤللره         

بایغـــــی  اوچــــــر  بولبول  قونار  گؤللره

آزادلیـگ نغمـــه ســـی گلـــــــــیر دیللره         

خوش  گونلری  ســن  یادلارا  سال فرود

               ***

سنینگ  سازینگ  داش اوره گی نرم ائدر         

عشـــــق   اوتـنی    آلیشــــدیررگرم ائدر

غم ائشیــــدسه   بوردان  قچیر شرم ائدر         

چال   تا  گله  دار گؤینیمه حــــــــــال فرود

               ***

موغامـــــــلارینگ اؤلی جسمه جان وئرر         

دیزه   قوت   اوره  کــــــلره   قـــان  وئرر

عاشقلرینگ   عشق   اوستنه   آن  وئرر                        

سن   همیشـه  بیزیم   ا ئلده  قال فرود                                    

 

 

مرحوم زیاد خان و اسب دره شوری ( اسب قشقايي)

                                    مرحوم زیاد خان و اسب دره شوری

هر روز صبح زود،سر مهتر کوشش میکرد خود را قبـل از زیادخان به طویلــه برساند،تااشتـباهات احتـمالی کوچک و نادیده های ریزمهتران،در تیمار وشستن دم اسبان رابا دید تیزبینش بیابدو اصلاح نماید.پس از او خان بزرگ ایل جلیل وباشکوه دره شوری در اوج قدرت با بی تابی نزد اسبان که گرامی ترین قسمت ثروت بیکرانش بود میرسید.کارون، باج آلان،تاج وشهپررا یکی پس از دیگری بادقت از نظر میگذرانید.موی یال آنها را ازسوئی بسوی دیگـر گـردن می انداخت.لابلای موهــــای شلال وبراق دم آنهــــا را که صبــح با آب حنای پالایش شده شستشونموده بودند بازدید میکرد.دستمال ابریشمی مخصوص آنها را از جیــبش بیرون می آورد و گوشه های چشم آنهارا پا ک میکرد.مژه هایشان را از وسط انگشتانش می گذرانید.چهره بر صور ت آنها میگذاشت چشمانش را می بست و لحظاتی ساکت مـی ماند،شـاید از خــداوند که اورا لایق داشـتن چنین نعمتـــهای دانسته بود تشــــکر میـکرد.کر ه اسبهای شیطان دهان از پستان مادرشان بر میداشتند وبسوی او می شتافتند تا در دستان مهربان او قند نوش جان نمایند.

خان معتقد بود اسب در ه شـــــوری از رگ و ریشه اسبان اصیل عرب است که طی سالیان دراز در گذر از  کو هها  و کتل ها و سنگ لاخهای مسیر کوچ ایل دره شــــــــوری و تعقیب و گریز شکار و کبک وقیقاج زنی دست وپای قوی تر ،سم کوچــــــــک تر و سینه فراخ تر پیدا کرده ودر آب و هوای کوهستانی ایلمان حا ل و هوای دیگر یافتــــــه اند.پوست نازکتر از مخمل کاشان،گوشهای زیبای خنجر مانند،چشمان از حدقه بیرون زده درشتر از چشمان آهو ،گردن شمشیری بارگهای خونی قابل شمارش،گرده کوتاه،مناسب زین ودست وپای نزدیک بهم ودم پرچم گونه افشان بر کفل آنها ورقصیدن با ترنم نسیم دامنه های زاگرس هنــــگام راه رفتن،از خصیصه هائیست که هر بینده ای را مسحور خود میکند و از آن دل می رباید.

اگر بر زیبائی داستانهای عــذرا ووامق ،لیــــــــلی و مجنون،شــــــیرین و فرهاد،یوسف و زلیخا خوب آگاهید می توانید بر گوشه هائی  از زیبایی محبت و عشق زیاد خان بر اسبانش پی ببرید.

                               روان آن رادمرد بزرگ شاد،نامش مانا وراهش پررهرو باد.

                                                                                                                                           فریدون فرهنگ دره شوری

با سپاس از دوست ارجمند وهنردوستم آقای گودرز گودرزی که این مقاله ارزشمند  را ارسال فرمود ه اند.   

ائل یولو (قشقايي شعري )

 ائل یولو                                    

قاشقایی  ائللری  هامیسی  ائلیــم        اولــــلار گئــدن  یـــولــلار منیــــم  دوز یولـوم

هامی دیلدن  شیرین  اؤزآنا   دیــلیم        آرمـــانیم  ائلـیم دیــر ،یولـــــــوم دور دیلـیـم

او کی تاریخ بویو ائدمیــش دیردؤیوش       یئـرینـــه  آلمامیـش  قیــــــزیل یـا گــؤمــوش

مغرض تاریخچیلر یازمیشــلارسؤیوش       ائلیـم دیـر،ائـلیـم دیر،ائـلیــــــــــم دیـر، ائـلیم  

او کـی ایشیــقلانار  چیــراغـــی  یانا ر       او کـی باغـــلانـــــــاندا دیلـیـــــم  باغــلانار

اوکـی آچیــق  اولســـا ائلیـــم  اویانار       یـولـوم دور،یولــــــوم دور،یــولــــوم دور،یولـوم

اوکـی اؤزگــه لــردن بیــــزی باش یازار       سؤزونو ساخلامــــــیش داغـیــنان داشـلار

اوخومــاق یازمــاغـا بوگـون بئل باغلار       دیـلیــم دیر،دیـلیــــم دیر،دیلیـــــم دیر،دیلیـم

اوکـی هئـچ نامـردی اؤزونـه قوشــماز        ائلینـی ساخـــلادار اؤزگـــه اینـن جوشـماز

اوکی چالیشمادان هئچ زامان دوشمز      قــولـوم دور،قولــــوم دور،قولـــوم دور،قـولــوم

او کی چوخ یوللاردا ائدمیش دیر سفر      هر یئـرده بئل اه یمیــــش داغینــــان کــــــمر

اوکی سیـنمه میـش دیر ایندی یه قدر      بئـلـیم دیــر،بئلیـــــم دیر،بئلیــــم دیر،بئــلیم

اوکی یازماغیـنان تورک دیلی ساخلار      گاه آچــــیلار، گـــــاه با غـلانـــــار، گاه داغلار

اوســتونه قویـــــارلار هرگــــون وآیـــلار       الیـم دیر ، الیـــــم دیر ، الیــــــم دیر ، الیـــم

سؤزومـو دئییــرم ســیزاولــونگ واهـال      واری یانلـــی اوشـــــاق ـ قوجـــــایاجــاهــال

                                 بیلینگ اوکــی هرگـــون آچـارپروبال

                                ائلیم دیر،یولوم دیر،دیلـیم دیر،دیلیـم                                                       

                                                                             شعر:اوستاد اسدالله مردانی رحیمی نینگ دیر

 

 

                      

ینگی کیتاب موعررفلیگی(اوزاق یول)

موشتولوق !          موشتولوق !        موشتولوق!

                                                    اوزاق یول کیتابی(قشقایی شعری توپلوسی)

منتشر الدو :(سایین ارسلان شعرلرینینگ مجموعه سی دیر) 

 بو کیتاب آقای ارسلان میرزایی نینگ گؤزل شعرلرینگی مجموعه سی دیر،آقای میرزایی نینگ شعرلری بیر حس سه عجیبی  اخویانلارینا وئریر، راحتلیگه موخاطب لرینن ارتباط برقرار ائدیر.شعرلری کی ائلیمز درباره سی نه دئمیش واقعا اینسانینگ روحونو آپاریر آغیر ائلیمیزینگ خوش گونلرینه،عاشقانه شعرلری ،اینسانی عاشق  ائدیر وعاشق لری یاندیرر،مسائل اجتماعی و... ئی چوخ گؤزه ل تصویره چکمیش،واری ائلداش،دیلداش،یولداشلاریمدان ، مخصوصا رحیملی طایفاسیندان ایسترم بو ده یرلی ارزشمندکیتابی،کیتابلاری گنجینسینه اضاف ائدللر،بو کیتابینگ آدی اوزاق یولدیر امما اوزاقلاری چوخ یخین ادندیر. 

                                گؤتورمش ساز وساغلیغی     باشلامیش داماق چاغلیغـی

                                افسیـــلرباشـــدا یاغلیــغی    یاشیل بایداق ادمیــش گلیــر

                                گـؤزوم گؤردو بو شــولـو غو    جانـیم وئردیــم موشـــتولـوغــو

                                آرامـــــــــیزدن آیریلیــــغــــی   گؤزه ل ایراق ائتـمـــش گلیـــر

(ارسلان)

معرفی کتاب و مجلات قشقایی

کتابلاری کی قشقایونینگ فرهنگ،ادبیاتی و...ایچون چاپا ائتیردمیشلر

  1. قاشقایی سؤزلوگو، فرهنگ لغات واصطلاحات ترکی قشقایی ــمؤلف:اسدالله مردانی رحیمی(رحیملی)
  2. زبان ترکی قشــــــــــــــــقایی وشیوه نگارش آن ــ نویسنده:اسـدالله مردانی رحیمی
  3. خود آموز زبان ترکی قشقایی ومبانی دستور آن ــ نویسنده:اسدالله مردانی رحیمی
  4. آتالار سؤزو (ضرب المثلهای ترکی قشـــــــقایی) ـ مؤلــــــف:اسـدالله مردانی رحیمی
  5. آساناکلار(ترانه های ترکی قشــــــــــــــــــــقایی) ـ مؤلـــــف: اسـدالله مردانی رحیمی
  6. فرهنگ نامهای اصیل ایرانی (شاخه ترکی قشقائی)
  7. تاریخ مبارزات مردم ایل قشـــــــــــــــــــــــــــقایی ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  8. پرچمــــــــــــــــدارحمـــــــــــــــــــــــــــــاسه جنوب ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  9. نگاهی به ایل قشـــــــــــقایی بعداز شهریور۱۳۲۰ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  10. سیــــــــــــــــــــــــــــــــــه چــــــــــــــــــــــــادرهــــا ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  11. گــــــــــــرایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  12. افســـــــانه ها وقصه های ایل قشــــــــــــــــقایی ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  13. کوچ با عشـــــــــق شقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایق ـ نویسنده:دکتر منوچهر کیانی
  14. بخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارای مــن ایل مــن ـ نویسنده:محمد بهمن بیــگی
  15. بـــه اجــــــــــــــــــــــــــــــاقـت قســــــــــــــــــــــــم ـ نویسنده:محمد بهمن بیــگی
  16. عرف و عـــــــادت درعشــــــــــــــــــایر فــــــــــارس ـ نویسنده:محمد بهمن بیــگی
  17. طــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلای شـــــــــهامــت ـ نویسنده:محمد بهمن بیـــگی
  18. اگــــــــــر قـــــــــــــــــره قـــــــــــــــــــــــــــــــاج نبود ـ نویسنده:محمد بهمن بیـــگی
  19. سالهای بحران ــ خاطرات روزانه محمدناصرصولت قشقایی،به تصحیح نصرالله حدادی
  20. یادمانده ها«خاطرات محمد حسین قشقایی»
  21. سپیده دم در ایران ــ نویسنده:شولتسه ـ هولتس«جاسوس آلمان در جنگ جهانی»ترجمه:مهرداد اهری
  22. شهسواران کوهســــار«سفرنامه ی نواحی جنوب ایران وایل قشقایی»نوشته:ماری ترز ـ ترجمه:محمد شهبا
  23. سرگذشت من در جنگ بین الملل دوم ـ استامبو ل ـ برلین ـ شیراز ــ نوشته:مهندس هومان فرزاد
  24. تاریخ وقایع عشایری فارس ــ نویسنده:مظفر قهرمانی
  25. کوچ نشینان قشقایی فارس (پییر ابرلینگ ـ فرهاد طیبی پور)
  26. ایلات وعشایر(مسائل ایران وخاور میانه)
  27. کوچ نشینی در ایران ــ نویسنده:سکندر امان اللهی
  28. ایل قشقایی در جنگ جهانی اول ــ نویسنده:ناصر ایرجی
  29. واسموس در میان دلاوران تنگستان وقشقایی  ــ  نویسنده:ناصر نجمی
  30. تولدی در آتش ــ نویسنده:عوض الله صفری کشکولی
  31. مهاجرت اسکان عشایرــ تالیف:دکتر مهدی قرخلو
  32. نگاهی به تاریخ وفرهنگ ایلات ـ شش بلوکی و رحیملی قشقایی ـ نویسنده:الله داد بهرامیان
  33. عشایر فارس ــ  مؤلف: ژـ دومورینی ــ  مترجم:دکتر جلال الدین رفیع فر
  34. فراز ونشیب  ــ نویسنده: کیامرث کیانی
  35. نقش کلانتران وکدخدایان درمدیریت شهر و روستا ــ نوشته:لطف الله احتشامی
  36. ظلمت ـــ  نویسنده: داوود حسن آقایی
  37. اگر مادر نمی مرد (مجموعه ی داستان) ــ نویسنده:محمود کاویانی
  38. تاریخ اجتماعی و سیاسی ایل بزرگ قشقایی ــ نویسنده : نوروز درداری (فولادی)
  39. تاریخ گمشده قوم قشقایی ــ نویسنده : نوروز درداری (فولادی)
  40. از بلو تا ایالت فارس ــ نوشته : امید مصطفوی
  41. عشایر تنها ومدیر الفبا ــ نوشته:عبدالحسین سبحان پور
  42. محمد بهمن بیگی  مدیر کل افسانه ای ـ گردآوری و پژوهش:امرالله یوسفی
  43. قشقایی شعری (آثار شعرای قشقایی) ــ گرد آورنده: زنده یاد شهباز شهبازی
  44. غزلسرایان قشقایی ــ گرد آورنده:منوچهر هنر ور
  45. یار پاغ(اشعارطنز ترکی قشقایی) ــ تیمور گردانی
  46. نغمه های ایل قشقایی(اشعارشعرای قشقایی) ــ گرد آورنده: زنده یاد نوذر دانشور قشقایی
  47. ارمغان ایل قشقایی ــ مجموعه شعر علی اکبر حسنی طیبی
  48. گؤروش دنا داغیندان(شعر در وصف کوه دنا) ــ منصور شاه محمدی
  49. آی سودا ـــ مجموعه ی شعر محسن رجایی پناه(قرخلو)
  50. یاغار بولوت ـــمجموعه ی شعرترکی وفارسی  محسن رجایی
  51. سیری در بوستان قشقایی (گزیده اشعار مأذون) ــ نوشته :محمد نادری دره شوری
  52. سایه ای از آفتاب(۱)یادمان میرزا مأذون قشقایی ــ نوشته:محسن احمدی
  53. سایه ای از آفتاب (۲)دیوان میرزا مأذون قشقایی ــ نوشته:ناصر ایرجی
  54. آللینجاق اولدوزو ــ نویسنده:فتانه مرادی
  55. گلنار(داستان کوتاه) ــ نوشته:گودرز جمشیدی
  56. قصه های کهن طنزهای نو ــ نویسنده:غلامرضا توکلی
  57. فارس وجنگ بین الملل ـ نویسنده: محمدحسین رکن زاده آدمیت
  58. شورش عشایر فارس ـ نویسنده:کاوه بیات
  59. قشقایی در گذر تاریخ ـ ـنویسنده: امرالله یوسفی
  60. قشقایی و مبارزات مردم جنوب ـ غلامرضا میرزایی دره شوری
  61. زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی ـ مؤلف:مهدی قرقانی
  62. سر دلبران (مجموعه مقالات در دومین کنگره بین المللی حکیم جهانگیر خان قشقایی)
  63. کوچ ـ نویسنده:فریدون فرهنگ دره شوری
  64. مقدمه ای برشناخت ایلات وعشایر ـ نویسنده:عبدالله شهبازی
  65. نهضت جنوب (فارس ـ قشقایی وغائله آذربایجان) ـ نویسنده:منصور نصیری طیبی
  66. پیوستگی قومی وتاریخی اغوز ـ ایلهای قشقایی ـ نویسنده:حسین جدی (بایات)
  67. سرنوشت ناتمام دیوان یوسف علی بیگ قشقایی ـ ناصر ایرجی
  68. آموزش وپرورش در عشایر ایران ـ نویسنده:علی سهرابی
  69. شبهای ایل ـ نویسنده:سهراب حاتمی بهمن بیگلو
  70. شیرم را حلالت نمی کنم ـ نویسنده:تیمور گردانی
  71. ورزش وبازی در ایل قشقایی ـ نویسنده:امرالله یوسفی
  72. قاشقایی لوحه لری (شعر مجموعه سی) ـ  دکترحسین محمد زاده صدیق
  73. بلندای عشق (مجموعه شعر) ـ کوروش ایمانی ایمانلو
  74. تاریخ اجتماعی وسیاسی ایل بزرگ قشقایی ـ نویسنده:نوروز درداری
  75. نسیم کوهساران قشقایی ـ نوذر دانشور
  76. اوزاق یول ـ شعر توپلوسی ـ ارسلان میرزایی
  77. سفرنامه حاج ایازخان قشقائی ــ به کوشش : پرویز شاکری
  78. ائل سؤزو(سخن ایل) فصلنامه پژوهشی ،فرهنگی،هنری،سیاسی ـ دکتر منوچهر کیانی
  79. صولت(نشریه علمی،فرهنگی،اجتماعی دانشجویان وفارغ التحصیلان قشقایی مقیم تهران)
  80. مأذون (نشریه دانشجویی فرهنگی،اجتماعی دانشگاه تهران) ـ ناصر محمدی ـ محسن غدیریان فر
  81. اویان(گاهنامه فرهنگی،اجتماعی دانشجویان دانشگاه اهواز ) ـ هومان عسگری
  82. آغور ایل(نشریه دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی کازرون)
  83. آیایدون(نشریه فرهنگی،تاریخی ،اجتماعی دانشجویان قشقایی خلیج فارس) ـ فرید شیخی
  84. یاغیش(نشریه داخلی جمعیت جوانان قشقایی)
  85. مارال (نشریه فرهنگی،اجتماعی دانشگاه پیام نور شهرضا)
  86. قره قاج (نشریه جمعیت دانشجویان قشقایی دانشگاه پیام نور ممسنی)
  87. فصلنامه های عشایری (ذخایر انقلاب) ـ سازمان امور عشایر ایران
  88. نامه نور
  89. فصل نامه درنا
  90. فصل نامه گین آچما

سلام

شعر:آتام،نوذر رضايي رحيمينگدير

مندن سلام  بو مجليســـــه  بوائله

مندن   سالام   بوفرهنگه    بوديله

مندن  سلام   چيچگلره   يارپاغــــا     

مندن سالام ائل قايم  اولان تورپاغا

مندن سلام  شهيدلركي  آدي يوخ   

مجليسلرده سؤزلري يوخ يادي يوخ

مندن  سلام   قشقايونينگ  ائلينـه   

مندن سالام ائلینگ  شيرين  ديلينه