در این نوشته قصد دارم که برگی از زندگی ایلی و کشمکش ها و مهاجرت های خواسته و نخواسته آنان و حوادثی که بر این مردم می رفته است بپردازم و در این بجث نه تنها از سر نوشت یکی از طابفه های ایل قشقایی(کهلو-بلو) و مهاجرات هایشان و ارتباط آن با دیگر طایفه های ایل آگاه می شویم ،بلکه از وجود برخی دیگر از طوایف بزرگ ترک در میان ایل قشقایی یاد می شود که دیگر اثری از آن ها در میان کوچ روان دهه های اخیر وجود ندارد و آن ها کلا با زندگی ایلی کنار کشیده و شهر نشین شده اند.
در این نوشته قصد دارم که برگی از زندگی ایلی و کشمکش ها و مهاجرت های خواسته و نخواسته آنان و حوادثی که بر این مردم می رفته است بپردازم و در این بجث نه تنها از سر نوشت یکی از طابفه های ایل قشقایی(کهلو-بلو) و مهاجرات هایشان و ارتباط آن با دیگر طایفه های ایل آگاه می شویم ،بلکه از وجود برخی دیگر از طوایف بزرگ ترک در میان ایل قشقایی یاد می شود که دیگر اثری از آن ها در میان کوچ روان دهه های اخیر وجود ندارد و آن ها کلا با زندگی ایلی کنار کشیده و شهر نشین شده اند.
1. اصطلاح"ُبلّو" نام طایفه و یا طوایفی درایل قشقایی است شاید سخن گفتن پیرامون سرمنشاء اولیه این تیره یا طایفه چندان ساده نباشد. همانطوریکه در مورد وجه تسمیه و پیشینه تاریخی ایل قشقایی اتفاق نظر وجود ندارد. دراین باره نیز با اطمینان نمیتوان گفت سر آغاز حرکت این قوم از کجا و یا ورود و استقرار آن در ایران از چه زمانی بوده است.
ملک منصور خان قشقایی(آخرین ایلخان قشقایی) معتقداست بنیانگذاران اولیه تیره ُبلّو، سالیان سال پیش از ایالت ُبل در ترکیه به ایران آمده اند و شاید هم زمان با ایگدرها در زمان اوزون حسن آق قویونلو به فارس مهاجرت کرده باشند[1]. برخی دیگر معتقدند طایفه بلو به همراه چهارده تیره دیگر از دامنه های کوه آرارات به سمت ایران مهاجرت کردهاند[2].
تقریباً اکثر آگاهان به تاریخ ایل قشقایی معتقدند این گروه از کشور ترکیه و از ایالت ُبل و یا ایالت بولو[3] به ایران آمده اند. شاید بر همین اساس به ُبل لو و یا ُبلّو معروف شده باشد. یکی از استانهای کنونی کشور ترکیه، استان بولو میباشد. استان بولو در شمال شرقی ترکیه واقع شده است و مرکز آن شهر بولو است. بولو آب و هوای معتدل دارد و نسبتا فاصله زیادی از مرز ایران در آذربایجان غربی دارد از این رو ممکن است بتدریج به سمت مرز و نهایتا به ایران آمده باشند. آنان پس از ورود به ایران درنواحی مرزی ایران و ترکیه وسپس در استانهای زنجان و اردبیل کنونی ساکن میشوند. به هر حال عمدهاین اقوام بعدها در زمان صفویه، به تدریج به جنوب ایران مهاجرت کرده و عموماً در حومه استان فارس و بعضاً در استان اصفهان ساکن میشوند[4] و بعدها با پیوستن بنکوها و تیره های کوچکتر طایفه بزرگی را تشکیل میدهندبطوریکه زمانی با1500خانواده یکی از بزرگترین طوایف ایل قشقایی محسوب میشد در همان زمان طایفه دره شوری تنها50خانواده داشت[5].
2.وجه تسمیه بلوی شقاقی
اگرچه درباره وجه تسمیه بلوی شقاقی به طوردقیق نمیتوان اظهار داشت لیکن به نظر می رسد وجه تسمیه آنان نیز به مانند بلوی هاشم خانی و زیرک، برگرفته ازسران وکدخدای اولیه آنان باشد در این زمینه شایدبتوان از عبدلله خان شقاقی نام برد.
بلوی شقاقی که روزگاری یکی از تیره های پرجمعیت و فعال در عرصه زندگی ایلی بوده و حتی احکام کیخا وکلانتری بهنام آنان صادر میشده است هم اینک به تعداد انگشت شماری خانوار تقلیل یافته و اکثر آنان زندگی ایلی را تقریباً به طورکامل رهاکرده و در شهرها و روستاها ساکن میباشند. تاحدود یک ونیم قرن پیش وقبل از اینکه کَهِلوها معروفیتی کسب کنند طایفه ُبلّو خود از مجموع بنکوهای شاقّو[6]، باران کردی ویا بارندکردی ((barand Kordi[7]،کُرینگُلو[8]و احتمالاً از بنکوهای کوچکتر دیگر تشکیل یافته بودند و درحوالی استان فارس در نزدیکیهای فیروزآباد کنونی به صورت عشیرهای زندگی میکردهاند و کار عمده آنان دامداری و درکنارآن شکار و استفاده از منابع طبیعی بوده است. در این دوره بیشتر به نام بلوی شاقی(شقاقی) معروف بوده اند. به گفته آقای شقاقی این عده یکی از تیرههای اولیه قشقه قوینلو و به عبارت بهتر از تیره های اصلی قشقایی بوده و مهاجرت آنان در زمان شاه اسماعیل صفوی[9] به همراه حدود چهارده یا پانزده تیره دیگر از جمله جعفربیگلو، دده که ای، اوریاد، بلوی شقاقی، غجه بیگلو، قزل لو، بایات، نفر، عبدالرحمانلو و چند تیره دیگر جملگی به سرپرستی عبدلله خان شقاقی صورت پذیرفته است. این عده از کنار کوه آرارات[10] حرکت میکنند و اندک اندک به سوی فارس گسیل میشوند[11] اگرچه اسناد دیگری در زمینه مهاجرت گروهی آنان یافت نشد به هرحال بهنظر میرسد این نام برگرفته از عبدالله خان شقاقی باشد و احتمالا اقتدار ونفوذ شقاقیهای اولیه و خانواده بعدی شقاقی ها در این نامگذاری بی تاثیر نبوده است.
اما وجه تسمیه خود کَهِلوها،درحقیقت منتسب به مکان اولیه زندگیآنان در ایران میباشد و به واقع در بردارنده نام مکان آغازین کهلوها بعد از ورود به ایران که در منطقهای بهنام َکه در استان زنجان بوده میدانند و از این رو مهاجران را «کَهِای»[12] می نامند و عدهای دیگر نیز آنان را کَهن لو می خوانند[13] که بعدها به کهلو تغییر یافته است. هم اکنون نیز مناطقی با عناوین کهرو و کهلا به ترتیب در استانهای زنجان و اصفهان وجود دارد که شاید بی ارتباط به مکانهای اشاره شده نباشد.
این مهاجران پس از ورود به ایران و استقرار موقت در نواحی شمال غربی و استانهای مرزی با کشورترکیه کنونی، بهتدریج به سوی استانهای جنوبی بهویژه فارس گسیل شدند و عدهای نیز در حومه اصفهان ماندگار میشوند که بعدها برخی از آنان نیز به سمت فارس کوچ میکنند.
در همین راستا میرزامؤمنکهنلو(کهلو) به عنوان سرسلسله کهلوها به همراه برادر خویش بهنام میرزا قاسم بیش از یک قرن ونیم پیش به سمت فارس حرکت میکنند و پس از مدتها سفر و پیمودن هزاران کیلومتر به منطقه فیروزآباد می رسند و سپس به منطقه نارک واقع در 45 کیلومتری جنوب این شهرستان نقل مکان میکنند. آغاز ماجراهای کَهِلوها، آغاز سفر و هجرت مؤمن کهلو بوده است، و مهاجرت او نقطه عطفی در تاریخ پیدایش کهلوها است.
4. کهلوها برای استقرار در فارس درگیریهای زیادی با محلی ها و مردم بومی پیدا میکنند. بیشترین آن با بلوی شقاقی بوده که به برخی از مهم ترین آن اشاره میشود.
عمده ترین ماجراهای کهلوها در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار روی داده است که حدود نیم قرن بر این مرز و بوم حکومت کرد. لیکن به نظر میرسد نخستین درگیریها در اوایل دوره قاجاریه روی داده است. باتوجه با سنوات و اسناد طایفه به نظر میرسد وقایع اتفاق افتاده در عصر ایلخانی گری محمدعلیخان و مرتضی قلی خان بوده است که تقریباً هم عصر فتحعلیشاه و محمدعلیشاه قاجار بودند. ظاهرا درآن دوره سرپرستی تیره یا طایفه بلو با حاج طهماسب شقاقی، ازبنکوی شقاقی بوده که بهنظر میرسد وی، ریش سفید و بزرگ طایفه بلو محسوب میشده است.
اگرچه تاریخ دقیق وقایع و رخدادها معلوم نیست لیکن آنچه از سنوات مرقوم بر روی قبور متوفیان تیره بر می آید به نظر میرسد اولین درگیری کَهِلوها با شقاقیها بین سالهای 1265-1260 هجری قمری اتفاق افتاده باشد[14].در این زمان ایلخانی قشقایی محمدعلیخان بوده است.
به نظر میرسد در این زمان با توجه به قدرت و نفوذ منطقهای حاج طهماسب شقاقی، کهلوها چندان توان نظامی و حتی برابری و مبارزه با شقاقیها را نداشتند. به هرحال به ناچار تصمیم به مهاجرت گرفته میشود چرا که احشام غارت و فردی از آنان کشته شده بود و بدتر آنکه احتمال درگیری بیشتر نیز دور از انتظار نبود. از این رو تصمیم میگیرند که برای مدتی از منطقه استحفاظی حاج طهماسب شقاقی بدور باشند تا با تدبیری کارسازتر و توانی فزونتر از گذشته، بتوانند خون به ناحق ریخته شان را جبران کنند و حقوق تضییع شده خویش را باز ستانند. بر این اساس تصمیم به مهاجرت می گیرند، تا راهی دیاری دیگر شوند. تا شاید بتوانند روزی تجدید قوا کرده و بازگردند.
به هر شکل بعد از ماجراها و بهدنبال درگیریها و پی آمدهای آن عرصه برکهلوها تنگتر شد. بهطوریکه شقاقیها با نفوذی که در پیش ایلخانی داشتند، تلاش میکنند تا نظر ایشان را جلب نمایند و فشار را بر کهلوها فزونی دهند.آنها حتی انتقال و اخراج کَهِلوها را خواستار میشوند ولی با مخالفت ایلخانی مواجه میشوند. اصولاً ایلخان مخالف هرگونه تجزیه و کوچک شدن نیروهای تحت سرپرستی خود بوده است.
5.امابه زودی فشارهایقبیلهای،خونخواهیها،کشمکشها،دسیسهچینی شقاقیهاوفقدانامنیتوعوامل دیگر دست به دست هم داده و موجب آغاز سفری دیگر میشود. کَهِلوها و افراد دیگری که با ایشان بوده عزم سفر میکنند. این بار سفری طولانی تر و مکانی دورتر را هدف می گیرند و راه درازتر و جهتی دیگر را در پیش می گیرند و در تکاپوی یافتن مکانی امن و سرایی بهتر، رنج سفر را بر محنت حُضَر ترجیح میدهند. اینبار به تیره کوهی قره یارلو از طایفه بزرگ ششبلوکی می پیوندند. طایفه ششبلوکی یکی از طوایف بزرگ ایل قشقایی میباشد. گرمسیر آنان بوشکان دشتی، کوه سیاه دشتی، حومه فراشبند و دهرم است و سردسیر آنان حومهاقلید، ایزدخواست و کوه آران از توابع شهرستان آباده میباشد.
کهلوها قریب یک دهه در میان طایفه ششبلوکی می مانند، در ایام ییلاق و قشلاق نیز به همراه تیره ای از این طایفه (تیره قره یارلو) حرکت میکردند.
6. به هر حال در دورانی که کَهِلوها در میان طایفه ششبلوکی زندگی میکردند، بهنظر میرسد که ایلخانی قشقایی، محمد قلی خان و ایل بیگی جهانگیرخان بوده است. لذا تنها ایشان میتوانستند به کلانتران تیره ها و طوایف مذکور از جمله حاج طهماسب شقاقی امر و نهی و احیاناً مجوز بازگشت برادران کَهِلو و الحاق آن به طایفه بلو را صادر نمایند .
قریب ده سال از نخستین مهاجرت کهلوها گذشته بود. کمکم آنان نیز از دربه دری خسته شده بودند، بنابراین برای جلوگیری از پیش آمدهای احتمالی و درگیری های قومی تصمیم می گیرند موضوع بازگشت خویش را با ایلخانی قشقایی که در آن زمان در فارس اقامت داشته است مطرح نمایند.
در این زمان کَهِلوها در سردسیر و در سرزمینهای ییلاقی طایفه بزرگ ششبلوکی واقع در جنوب غربی شهرستان آباده بهسر میبردند. منطقهای بهنام باغ مرید یا باغ مرد[15]، ساریاتان میباشد[16].
7. ، کَهِلوها در معیت کلانتر ششبلوکی ودرسرزمینهای وسیع طایفه ششبلوکی به زندگانی خود ادامه می دادند. به همراه ایشان به ییلاق و قشلاق میرفتند. اما این پذیرش و میهمان نوازی از سوی ششبلوکی ها نمیتوانست دائمی تلقی شود. درست است که در ابتدا از کهلوها حمایت کردند و آنان را پذیرفته بودند، لیکن ماجراهای بعدی مثل تعرضات شقاقیها و کشته شدن علی یارآقا و به ویژه داستان علی محمد آقا و اتهاماتی که به او زده بودند در حوزه حکمرانی کلانتر ششبلوکی اتفاق افتاده بود و به آسانی برای وی قابل هضم نبود.
از یک سو قدرت و منزلت خان و کلانتر زیر سوال میبرد و از سوی دیگر او را رودرروی روسای تیره ُبلّوی شقاقی و حتی بطور غیر مستقیم با ایلخانی طایفه عمله مواجه می ساخت. این موضوع به مصلحت ریاست او نبود و شاید برای احتراز از این پیش آمدها و رویدادهای احتمالی آتی بود که کلانتر ششبلوکی[17] برای عدم حمایت بیشتر از کَهِلوها تصمیم می گیرند حدود ده مرد سواره نظام با ایشان همراه سازند تا به اتفاق خانواده شان در امنیت بیشتر به دیاری دورتر حرکت کنند و سرزمینی جدیدتر را مقصد گیرند.
با وقوع این ماجراها، کهلوها بهناچار تصمیم می گیرند برای مدتی از حوزه ایل قشقائی دورشوند بهطوریکه تقریباً ازایل قشقایی جدا شده و وارد ایل خمسه میشوند.
8. این بار به طرف شرق استان فارس حرکت کردند و در شرقی ترین قسمت آن، در حومه شهرستان داراب استقرار یافته و عملاً وارد حوزه ایل خمسه می گردند و برای نخستین بار از ایل قشقایی جدا گشته و وارد طایفه بهارلو از ایل خمسه می گردند که این وقایع به سال 1268ق بر می گردد.[18]
کَهِلوهای مهاجر در نخستین حرکت برون طایفه ای از حوزه شقاقیها دور شده ولی در حوزه طایفه عمله ماندند. در حرکت دوم به طایفه دیگری یعنی طایفه ششبلوکی پیوستند و از حوزه طایفه بزرگ عمله خارج شدند ولیکن جز ایل قشقایی محسوب میشدند ولی این بار و در حرکت سوم اصولاً از حوزه ایل قشقایی خارج شده و به ایل خمسه و به طایفه بهارلو پیوستند[19] .
9. بهارلو ها در اصل در زمان سلجوقیان به ایرانآمدند بعدها درحوالی داراب فارس سکنی گزیدند.در دوران افشاریه، نادرشاه افشار ریاست این ایل را به حاجی حسینخان از ایل نفر دادکه پس از مرگ وی ریاست آن به فرزندش محمد تقی خان رسید بعد از او برادرش علی اکبر خان و بعد ازآن ریاست ایل بهارلو به ملا احمد معروف به احمد خان واگذار شد ایل بهار لو به 19تیره از جمله ابراهیم خانی، احمد لو، اسماعیل خانی، بربر، تلکا جمال بزرگی، جرفه، جوکه، حاجی عطارلو، حیدرلو، رسول خانی، سکز، صفی خانی، عیسی بیگلو،کرم لو،کله پوشی، مشهدلو،وغیره تقسیم میشود[20]. به هرحال کَهِلوها قریب دو دهه در میان طایفه بهار لو از ایل خمسه می مانند. با آنان ییلاق و قشلاق می روند. در این مدت وصلتهای خویشاوندی نیز صورت می پذیرد از جمله یکی از همسران مشهدی علی برز بهنام سروگل از این طایفه بوده است .
10. دراواخرسال1284قبافوتمحمدقلیخانایلخانی،سلطان محمدخان ایلخانی قشقایی[21]گردیدکه فردی ادیب[22]و هنر پروربود بهطوریکه شاعر معروف قشقایی میرزا ماذون را دردربار خویش پروراند.[23] اما او قدرت کنترل تحولات و وقایع ایلی را نداشت وآنچنانکه باید از عهده نا امنی وتادیب و تربیت سرکشان ایل بر نیامدوسرانجام درسال1288با اشاره دولت از ایلخانی گری مستعفی و بهحکومت بلوک فراشبند وشهر فیروزآباد منصوب گردید[24].
از این رو در دوران ایلخانیگری سلطان محمدخان(1288-1284) قمری یک نوع هرج و مرج در میان طوایف و عشایر بوجود آمد اضافه بر این قحطی و خشکسالی در این سالها به نابسامانی اوضاع افزود.
در سال 1285 قحطی وخشکسالی شدیدی درمناطق فارس شروع شد که تمامی احشام و دامهای ایلات تلف شدند. فقر وگرسنگی بر مردم عشایر مستولی شد. دزدی و شرارت فزونی یافت در این موقعیت تعدادی از طوایف عرب خمسه به چادرهای قشقاییها هجوم آوردند. بهطوریکه این حرکتها حتی ایل قشقایی را رو در رو با ایل خمسه قرار میداد که با پادر میانی و کمک علیقلیخان عرب در منطقه داراب،مساله خاتمه یافت و نیروهای داراب خان قشقایی توانستند اموال خویش را باز پس گیرند[25].
11. سرانجام کهلوها با همراهی ششبلوکی ها در سال 1285هجری قمری عزم بازگشت به منطقه خویش میکنند وحرکت آغاز میشود.
مبداء داراب و مقصد فیروزآباد بود. پس از ساعتها و روزها راهپیمایی در دشتها و بیابانهای فارس، سواران به منطقه نارک در جنوب فیروزآباد می رسند و همانطور که در شب، شبیخون دیده بودند، شب را برای آغاز یورش مناسب می بینند. شبانگاه درحومه منزلگاه آنان سنگر می گیرند و مواضع شقاقیها را بهدقت تحت نظر قرارداده و سپس آنان را محاصره میکنند.
خود این حرکت ،آغازی نبود که کَهِلوها آغازگر آن بوده باشند، بلکه پاسخی بود به شروع خونباری که شقاقیها خواسته بودند. پاسخی به آوارگی یک دوره بود، جواب بیش از ربع قرن مکافات و دربه دری یک نسل بود.
بدین ترتیب حسن وحسینخان شقاقی کشته میشوند. دو نفر بهجای دونفر. پیش از این گفتهشد که مختارآقا وعلی یار آقای کهلو به دست شقاقیها کشته شده بودند و حالا دو نفر از شقاقیها به دست کهلوها کشته میشد که بنوعی تسویه حساب ایلی محسوب میشد.
پس از آن ماجرا نیز درگیریهای کوچک دیگری پیش می آید، ولی باگذشت زمان بهتدریج طرفین راه مصالحه را در پیش می گیرند. با این وجود شقاقیهاکم کم با فروختن املاک خود صحنه را ترک میکنند.
به این ترتیب این غائله به پایان میرسد و درگیری وکشمکش چندین ساله کَهِلوها با شقا قیها، برای همیشه خاتمه می یابد.
12. در ابتدا بعد از کشته شدن حسن و حسینخان،کَهِلوها به داراب باز می گردند و قریب یک سال دیگر نیز در همان منطقه زندگی میکنند. در اواسط سال1287یا 1286 قمری تقریباً تمامی افراد،خانوارها و بستگان کهلو از داراب کوچ میکنند و از ایل خمسه جدا میشوند و مجدداً وارد ایل قشقایی شده و در سرزمینهای جنوبی فیروزآباد استقرار می یابند.از این رو این سالها که همواره با مهاجرت و کوچ اجباری کهلوها و جنگ و گریزها همراه بود بعدها به سالهای هجران معروف شد. درآن سال وضعیت اقتصادی عشایر چندان رضایت بخش نبوده است. زیرا به جهت کمبود بارش خشکسالی، عرصه زندگی بر مردم تنگ شده بود. در آن سالها سلطان محمدخان ایل خانی قشقایی بود[26].
) مطالب این بخش کلا از کتاب در دست چاپ نوشته امید مصطفوی به نام از بلو تا ایالت فارس اشت که وی ، منت گذاشته و در اختیار من قرار داده است، به اختصار برداشت کرده ام.وی در این نوشته ها علاوه بر منابع موجود تاریخی از پژوهش میدانی نیز بهره فراوانی گرفته است و اطلاعات ذیقیمتی در مورد ایل بلو و کهلوها فراهم و درج کرده است، که سعی خواهم کرد که در آینده نیز از این اطلاعات بهره گیرم. و در این نوشته، شما با نام و خلاصه ای از تاریخ چندین طایفه در ایل قشقایی نیز آشنا خواهید شد. از دوستانی که می توانند برای تکمیل این نوشته به ما کمک کنند؛ دعوت می کنم که مرا یاری دهند.(
[1] - مصاحبه با ملک منصور خان صولت قشقایی، تهران، 1378
[2] -مصاحبه با طهماسب شقاقی،فیروزآباد،زمستان 1380.
[3]-Bolu
[4] - مصاحبه با مسعود وایرج خسروی.،فیروزآباد،زمستان1380.
[5] - مصاحبه با ملک منصور خان قشقایی،تهران،1382.
[6]-shaghu
[7] - مستوفی ا لممالکی، پیشین، ص383.
[8]-Koringillu
[9] - یادآوری در زمان صفویه ایل شقاقی ، جزو بیگلربیگی آذربایجان محسوب می شدند (میراحمدی ، ص 135، 141ـ142).. و هنگام ورود آنان ایل قشقایی خود مستقر بود و این مهاجرین باید عضوی از گروه شاهی لوی طرفداران شاه اسماعیل بوده باشند.(فولادی)
[10]-آرارات نام کوهی است در شمال شرقی کشور ترکیه نزدیک مرز ایران آرارات نامی ارمنی است و در ترکی Ageri Dage گفته میشود.
[11] -مصاحبه با طهماسب شقاقی(یکی از نوادگان حاج طهماسب شقاقی) ،فیروزآباد،زمستان1380.
[12]- آقای مسعود خسروی معتقد است بعد از ورود به ایران خاستگاه کهلوها، مکانی بهنام کُه در استان زنجان میباشد. مصاحبه با مسعود خسروی،فیروزآباد ،زمستان 1380.
[13]-برخی از جمله مرحوم حاج جهانگیر کاووسی نقطه آغاز حرکت کَهِلوها، (بعد از ورود به ایران) را کَهن منطقهای واقع در اصفهان میدانند. این مهاجران در زمان ورود به فارس به کَهنلو معروف بودند و بعدها به کهلو تغییر یافته است.مصاحبه با حاج جهانگیر ،فیروزآباد،مهرماه 1370 .
[14] - مصاحبه با مسعود خسروی، فیروزآباد، بهار 1380.
[15]- Mord
[16]-برخی محل وقوع درگیری بین شقاقیها و کهلوها را بطور مشخص «لَه چاووش» ذکر کردهاند.
[17] -به نظر می رسد در آن زمان احمدخان کلانترطایفه ششبلوکی بودند.
[18]-تاریخ دقیق مهاجرت معلوم نیست لیکن با مقایسه تاریخ آخرین درگیری (1285ق) و مدت اقامت ایشان در ایل خمسه(هفده سال) بهنظر میرسد این مهاجرت در سال 1268قمری در دوران محمد علیخان ایلخانی انجام شده است.
[19]-ایلات خمسه، همانطور که از نامش پیدا است از 5 ایل اصلی تشکیل یافته است که عبارتند از: سه طایفه ترک زبان بهنامهای: اینانلو ، نفر و بهارلو و طایفه عرب زبان به نام عرب و فارسی زبان باصری. سه طایفه ترک زبان ایل خمسه تقریباً جملگی در نواحی شرقی استان فارس اسکان یافته اند و تنها طوایف عرب و باصری به کوچ نشینی ادامه میدهند. اصولاً اسکان این طوایف به صورت عام از روی اختیار بوده و به صورت خاص از روی اجبار و خواست دولتها بوده است.
[20] - جمشید صداقت کیش« ایلات و عشایر ایران» مجله ایرانشناسی، سال اول، شماره 5 ص42.
[21]-نصیری ،پیشین. ص 289.
[22]-روحانی، پیشین، ص .126
[23]-منوچهر کیانی، تاریخ مبارزات مرد ایل قشقایی از صفویه تاپهلوی،شیراز،کیان نشر،1380 ص119.
[24]-روحانی، همان ص126.
[25]-کیانی ،پیشین ، ص 122.
[26] -سلطانمحمدخانازسال1284تا1310ایلخانی قشقایی بود :نصیری طیبی،پیشین،ص289.