بیوگرافی:بیژن فرهنگ دره شوری
Bizhan Farhang QashQai
بیژن فرهنگ دره شوری از ایل قشقایی و زاده ی ۱۳۲۲ در گچساران کارشناس،
پژوهشگر و هوادار محیط زیست، بومشناس و عکاس طبیعت اهل ایران است.
بیژن فرهنگ از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۶ از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست ایران
بود. در سال ۱۳۷۹ مسئولیت اداره محیط زیست منطقه آزاد جزیره قشم را بر عهده
گرفته و علاوه بر تأسیس اولین ژئوپارک خاورمیانه نسل لاک پشت پوزه عقابی را در
این جزیره از خطر انقراض نجات داد.
زیرگونهٔ بومی ایران (جزیرهٔ فارور) آهوی کوهی به پاس تلاش های وی برای محیط
زیست ایران و شناسایی این زیرگونه Ghazale Dareshouri نامگذاری شده است.
http://shahrambadri.titrblog.com/vote418-6.php
ادامه مطلب ...
TractorFansPortal.Com. هرچند نوشتن متن خداحافظی از کمالوند به صورت ادبی بسیار شیرین می باشد اما خواستم حرفهای آخرمان را مردانه و جوانمردانه با فراز در میان بگذارم.
اکنون دستم را در دستت می گذارم . دستی مردانه که تمام بدیها را فراموش و تمام خوشیها و خوبیهات را دل یادگار کند. دوست دارم بدانی که آخرین حرفت که گفتی تا ابد عاشق تراکتور خواهی ماند را در دفترمان ثبت و ضبط کردیم. دوست دارم بدانی که هر انتقادی موجه یا ناموجه به خاطر
ادامه مطلب ...
تا به امروز حقوق ما بسیار زیر پا رفته بود اما امروز مطلبی را در سایت ویکی پدیا دیدم که واقعا تاسف بار است در سایت ویکی پدیا آمار قشقایی ها را فقط 500.000 نفر نوشته شده است که نمی دانم این آمار از کجا بدست این ها رسیده است …؟؟؟؟
آخا هرچه فکر می کنم ما قشقایی ها پارچه و … نیستیم که آب برویم و کوتاه شویم و احتمالا ما را کورند و نمی بینند ، آخه با کم نشان دادن آمار قشقایی ها چه چیزی نسیب سایت ویکی پدیا می شود ؟
جای سوال دارد که آیا ما مرده ایم یا اینکه . . . آخه انصاف داشته باشید . . .
به آدرس لینک زیر برید و ببینید :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%B1%DA%A9%E2%80%8C%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B1#.D8.AF.D8.B3.D8.AA.D9.88.D8.B1_.D8.B2.D8.A8.D8.A7.D9.86
شهر بُلْداجی یکی از شهرهای شهرستان بروجن، استان چهارمحال و بختیاری و مرکز بخش بلداجی است.[۱] نام قدیمی آن بولداشی بوده است[نیازمند منبع].
این شهر در فاصله تقریبی ۳۵ کیلومتری جنوب غربی بروجن قرار دارد.[۲] جمعیت آن ۱۱،۷۴۰ نفر است (برآورد سال ۱۳۸۳). در کنار این شهر تالاب بینالمللی چغاخور قراردارد و امامزاده حمزه علی که است در کنار این شهر پذیرای هزاران زائر از سراسر کشور است.
شهرت گز بلداجی هم جهانی شده و یکی از بهترین سوغات استان چهارمحال بختیاری و حتی کشور است . مردم بلداجی به زبان ترکی تکلم میکنند، ترکان بلداجی اصالتاً از بازماندگان طایفه بولوردی صفیخان قشقایی هستند که در دهههای گذشته از خرابههای صفیآباد به بختیاری کوچ نمودهاند.[۳]
در نزدیکی این شهر شهرکی نیز به نام شهرک گلخانهای بلداجی بنیاد شده.[۴]
از سوغاتیهای مهم شهر بلداجی میتوان گز و پولکی و نبات را نام برد. از جاهای دیدنی این شهر امامزاده حمزه علی (از نوادگان امام سجاد) و تالاب چغاخور میباشد .
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%AC%DB%8C
نویسنده : علی نادری فرد
http://www.boldaji.com/
کمانچه و آواز:محمد جاویدی
سه تار:ارسلان میرزایی
همخوان:پروین بهمنی
نقاره:دامون شش بلوکی
اجرا در دانشگاه آتاتورک ارزروم کشور ترکیه و پخش از شبکه جهانی TRT
فرمت MP4
در این بخش یه کلیپ از اجرای گروه موسیقی قشقایی در دانشگاه آتاتورک کشور
ترکیه با عنوان "مارالا باخ" اماده کردم که از شبکه موسیقی TRT هم پخش شد
در این اجرا اقای محمد جاویدی کمانچه می نوازند و آواز هم می خونند.همچنین اقای
ارسلان میرزایی نوازنده سه تار ، اقای دامون شش بلوکی نوازنده نقاره و خانم پروین
بهمنی همخوان هستند
این برنامه که در قالب فستیوال "موسیقی و ادبیات ترکان دنیا" بود 13 و 14
اردیبهشت 1390 در ارزروم ترکیه برگزار شد
http://shahrambadri.titrblog.com/post405.php
TractorFansPortal.Com. هنوز زخمهای هواداران تراکتور از مصائب روا داشته شده بر آنان از سوی فدراسیون نشینان در طی فصل قبل التیام نیافته بود که انتشار خبر دیگری در خصوص جریمه ی سه جلسه ای محرومیت از حضور در ورزشگاه که جزو شدیدترین نوع محرومیتها در فوتبال ایران می باشد هواداران دهها میلیونی این تیم را در بهت و حیرتی عمیق فرو برد. هنوز اذهان هواداران تراکتور خاطره ی ظلم عریانی که در ابتدای فصل قبل با محرومیت 3 جلسه ای هواداران تراکتور در بازی با میزبانی پرسپولیس که با وجود فحاشیهای شدید و تخاصم هواداران حریف بر آنان رفت را بخوبی بخاطر دارد که اینبار دستهای شوم از آستین سناریوی از پیش نوشته شده ی دیگری بیرون آمده و نشان داد که پشت پرده نشینان نه فقط در تلاش شبانه روزی جهت بر خاک مالیدن خواسته ی اقیانوس عظیم هوادران تراکتور در خصوص رسیدن تیم به آسیا می باشند بلکه قرارگیری آن در رتبه های میانی جدول را نیز برنتابیده و حتی حضور خشک و خالی آن در سطح اول فوتبال کشور را خطری بر آمال ضد آذربایجانی خود می پندارند.
اکنون افکار عمومی هواداران تراکتور با این سؤال بزرگ مواجه شده است که چرا اینقدر تراکتورستیزی؟ آیا این محرومیت پاسخی کوبنده به شعار «فدراسیون ایران، دشمن آذربایجان» می باشد که پس از لبریز شدن کاسه ی صبر هواداران از مظالم آشکار و پنهان و کارشکنیهای لجام گسیخته ی فدراسیون عدالت گریز ایران در طول دو فصل حضور تراکتور در لیگ برتر راهی بجز نشان دادن اعتراض خود از طریق سکوهای ورزشگاه برایشان باقی نمانده بود؟ آیا اشکهای تمساح فدراسیون از چشمان یک عنصر سوخته که سابقه ی وابستگی اش به یکی از نهادهای خاص شهره ی خاص و عام می باشد درنیامد تا با این تزویرهای شارلاتان گونه زمینه ی بریدن سر هواداران تراکتور با پنبه مهیا شود؟ آیا کمیته ی باصطلاح انضباطی که در خصوص عملکرد ضعیف و بحث برانگیز آن کتابها می توان نوشت تهاجم دسته جمعی کادر فنی و بازیکنان صبا به سمت داور و عربده کشی آنان را ندید که تحت این ارعابها و تهدیدها داور مسابقه از ترس جان خود نیز که شده مجبور به برگرداندن رأی پنالتی خود شد؟ که این اتفاق جزو نادرترین وقایعی بود که فقط در فوتبال ایران می توان سراغش را گرفت. حال سؤال این است چرا این خیمه شب بازیها فقط در مسابقات تراکتور بوقوع می پیوندد؟ آیا همان فدراسیون اوباشگریهای هواداران فوتبال کشور در ورزشگاههای مختلف کشور را نمی بیند که بدون توجه به آن رفتارهای شدیداً خشونت آمیز کوچکترین عکس العمل هواداران تراکتور را مستمسکی برای وارد آوردن ضربه ای کاری بر پیکره ی آنان قرار میدهد تا هرگز قدرت راست نمودن قامت خود را نداشته باشند؟ آیا همین چند روز پیش نبود که در بازی فینال بین ملوان و پرسپولیس شدیدترین نوع هولیگانیسم فوتبال مشاهده شد که حتی به هجوم برخی هواداران تیم میزبان به درون زمین نیز کشیده شد و پس از پایان بازی نیز بنا به گزارش رسانه ها در اثر التهابات و نزاعهای بوقوع پیوسته دهها نفر به بیمارستان منتقل شدند؟ آیا کور شده اند چشمانی که باید این آشوبگریها را ببینند و یا بایستی هر حرکت کوچک هواداران تراکتور در بوق و کرنا شده و فریاد وا اسفا و وا مصیبتا سرداده شود؟ آیا در لیگ برتر ایران چند رئیس سازمان لیگ برتر با چندین شخصیت مختلف وجود دارد که پس از مسابقه ی تیراختور با تیمهای صبا و سایپا با اظهار نظرهای عامدانه ی خود شمشیر را بر سر هواداران تراکتور قرار داده اما در مقابل پس از بازی ملوان با پیروزی شورش هواداران این تیم را «طبیعی» و ناشی از علاقه ی آنان جهت قهرمانی پس از سالها در جام حذفی فوتبال کشور به خورد رسانه ها دهد؟ مگر نه این است که هواداران تراکتور در ورزشگاههای مختلف کشور تحت شدیدترین نوع رفتارهای نژادپرستانه قرار داشته اند؟ که آخرین آن هتاکی شدید هواداران آبادانی به ساحت شریف ملت آذربایجان بود که در کمال شگفتی کمیته ی انضباط گریز فدراسیون فوتبال این تیم را فقط 5 میلیون تومان جریمه نمود که با این جریمه کک تماشاگران این تیم نیز نمی گزد اما شرف ملت آذربایجان فقط در مقابل پنج میلیون تومان به حراج گذاشته میشود. باز جای تقدیر بسی است! که حکم تخلف هواداران نفت آبادان صادر شد اما در مورد مسابقه ی ملوان-تراکتور در انزلی که هواداران لمپن این تیم با آوردن پلاکارد شدیداً اهانت آمیز به ورزشگاه ملت تورک ایران را آماج شدیدترین نوع حملات نژادپرستانه ی خود قرار داده بودند تاکنون هیچ نوع حکمی صادر نشده و تحت چنین شرایطیست که این سؤال در ذهن هواداران دهها میلیونی تراکتور نقش می بندد که آیا خون برخی هواداران فوتبال کشور از دیگران رنگین تر است؟ چه کسانی داد هواداران تراکتور را خواهند ستاند؟ آنانی که عدالت خورده و وجدان را تف نموده اند؟ آنهایی که در خیال خام خود هواداران تراکتور را آیینه ی عبرتی بر دیگران می خواهند قرار دهند تا بر سوء عملکرد خود پرده بپوشانند؟
گرچه میدانیم گوش کر آنانی که فریاد اعتراض هواداران تراکتور را باید بشنوند هرگز آن را نخواهد شنید اما به فدراسیون فوتبال ایران و کمیته ی باصطلاح انضباطی آن هشدار میدهیم که این اقدامات خصمانه توانایی گذاشتن هیچ نوع تأثیری بر اراده ی پولادین هواداران دهها میلیونی تراکتور نداشته و مسئولیت تمامی عواقب و پیامدهای اینگونه تصمیمات مغرضانه و مسئله دار تماماً بعهده ی خود این سناریونویسان خواهد بود.
پورتال هواداران تراکتور
بایقوش شب سکوت و خلوت شبانه ام را به سختی در هم می شکند .مگر کدام واقعه تلخ در انتظار زبان من چشم به آینده ای تیره بسته و نشسته ؟ اولدوزها چشمک می زنند آی زیر بلوت ها پنهان شده دوباره صدای بایقوش بلند می شود قورخو تمام وجودم را تسخیر می کند یاش چشمانم را در می نوردد .
گوزلریم به دور دست ها خیره شده انگار گون از پشت کوه ها سلام می گوید اما ….
گون هم آفتاب شده مثل آنام که مادر شده مثل دیلم که زبان شده . دوباره یاش بر گونه هایم جاری می شود اوره گیم می گیرد اللریم می لرزد تیرگی و تاریکی وایام می شود .
زبان و سپس هویتم از دست می رود و این همان واقعه شوم ایلم است .
نویسنده : فتانه مرادی قرقانی
کاپیتان:خدیجه نره ای قشقایی
از کوچ تا پرواز در آسمانها
کاپیتان خدیجه نره ای اولین خلبان زن از ایل قشقایی
کاپیتان خدیجه نره ای فرزند بهرام آقا و از نوادگان چهره همیشه ماندگار ایل قشقایی
"علمدار اقا نره ای" پزشک ، جراح دارو ساز ، گیاه شناس و از سرداران جنگاور جبهه
های جنوب در مبارزه با اجانب است.کاپیتان نره ای در سال 1364 در استان اصفهان
که منطقه ی ییلاقی طایفه ی دره شوری است به دنیا امد.وی از همان دوران کودکی
عشق به پرواز در وجودش موج می زد و به طوریکه خود می گوید آسمان و عشق به
آبی اسمان مرا با تلاش و کنکاش و پشتکار به انجا کشاند که خودم می خواستم.
در اینده از این زن با اراده و باهوش ایل بیشتر خواهید شنید...
1.کاپیتان خدیجه نره ای یک
2.کاپیتان خدیجه نره ای دو
3.کاپیتان خدیجه نره ای سه
http://shahrambadri.titrblog.com/post404.php