محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش گفت:اسکان عشایر یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری
دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه فارس با انتقاد از کسانی که با اسکان عشایر
مخالفند گفت:کسانی که با اسکان عشایر مخالفند چند دسته اند، یکی قسمتی از
خود عشایر می باشند که دوست دارند مرتب در رفت و آمد باشند و هر روز یک جا
باشند.این مسأله گرچه کار خیلی سختی است اما عادت عشایر شده است.
عده ی دیگر رؤسای عشایر می باشند، رؤسا دلشان می خواهند عشایر هم به لحاظ نیرومندی و هم به لحاظ ثروت در اختیارشان باشند.
عده ای دیگر نیز که با اسکان عشایر مخالفند توریست ها می باشند، آنها از
این خوشحال هستند که جای قشنگی وجود دارد که زنی سوار اسب شده و بچه قشنگی
بر بغل دارد و به هر حال از نظر او دیدنی است چراکه این نوع زندگی برای
آنها جالب است. کوچ عشایر برای روزنامه نویس ها و خبرنگاران هم جالب است
چراکه آنها هم دوست دارند از این نوع زندگی مقاله بنویسند و عکس خبری
بیندازند.
به گفته وی جامعه شناسان هم دوستدار کوچ عشایر می باشند آنها نیز این نوع
زندگی را برای پژوهش های خود دوست دارند. ومن اعتقاد دارم این عده حتا از
خان ها نیز خطرناک تر هستند.
بهمن بیگی افزود: چه لزومی دارد که نگران از بین رفتن ایل باشیم، از بین
رفت که برود! مگر گوسفند داری او از بین می رود اگر ایل درست اسکان پیدا
کند که بهتر گوسفند را نگه می دارد.
وی با تاکید بر اینکه مسأله اسکان عشایراز مسخره ترین فعالیت های صدساله
اخیر ایران است، گفت: آنها در زمان رضاخان اسکان کردند. او دستور داد چادر
سفید بزنید، چادر سیاه موقوف. فرمان از تهران بود و مأمور اجرا مأمور
اسکان بود و همچنین مأمور امنیه بود.اما مدتی بعدقرار شد چادرها، چادر
سفید باشد. اما چادر سفید نبود، برخی به شهر می رفتند تا چادر سفید تهیه
کنند بعضی ها اما نداشتند بنابراین یک ماده چسبنده سفید از محصولات شیر به
نام چوچلوک درست کردند و زیرچادرهای سیاه مالیدند و با آن امنیه ها را گول
می زدند، امنیه ها نیز گاهی پول می گرفتند و می گذشتند گاهی هم چادرها را
آتش می زدند. به هرحال بدون مقدمه می خواستند هر طایفه را در صحرا اسکان
دهنده نه آبی بود و نه زمینی به همین دلیل صدها ویرانه برجای ماند و
موفقیتی هم حاصل نشد جز عدم رضایت مردم.
بهمن بیگی ادامه داد: بعد از رضاخان فرزند وی آمد، او از طریق بهتری می
خواست شروع کند، «اسکان با پروژه» در این طرح. سازمان برنامه ریزی،
مهندسان عالیقدر، مقاطع کاران خوب و... وارد شدند.در فارس شهرک ساختند،
کامیون پشت کامیون، مهندس پشت مهندس، مقاطع کار پشت مقاطع کار و ... 4 شهر
ساختند اما هیچکس این ها را نگاه نکرد، اکنون این 4 شهر 4 ویرانه است.
جایی نوشته ام سرزمین فارس سرزمین ویرانه ها است ویرانه های قدیمیش افتخار
تاریخی دارد، اما ویرانه های جدیدش را کسی خبر ندارد. روزی خواهد رسید که
کلنگی را بر دارند و سراغ خانه های اسکانی بروند، شاید عتیقه ای پیدا
کردند! وی یاد آور شد:بودجه ای که مصرف ساختن این شهرها شد بسیار بود اما
این بودجه ها صرف ویرانه ها شد!
بهمن بیگی همچنین در خصوص بحث اسکان عشایر در سال های اخیر گفت: اسکان
بعدی هم که اخیراً مطرح شده بازهم قبول ندارم مهم این است که عشایر را
باسواد کنیم، گرفتاری بزرگ ایل و حتی کشور، لای الفبا خفته است، اما آقای
خبرنگار از اسکان صحیح عشایر خوشش نمی آید او دوست دارد با دوربین خود
برود عکس بگیرد، توریست که دیگر واویلا! پیرزن متقاعد شده آلمانی می خواهد
بیاید وعشایر را مشاهده کند! اصلاً یکی از گرفتاری عشایر همین عکاس ها
هستند! همین توریست ها است! من می دانم که با گفتن این واقعیات دشمن پیدا
می کنم، اشکال ندارد. بگذارید برای دفاع از جامعه عشایر دشمن پیدا کنم.
وی در ادامه اضهار داشت:بی پرده بگویم عشایر شده سوژه ای تا برخی با آن
دکترا بگیرند، اسم آن را هم می گذارند جامعه شناسی عشایر! آقا بنویس کدام
جامعه شناسی؟! عشایر را باید با سواد کرد.
او اگر باسواد شد آن وقت خودش تشخیص می دهد که کجا باشد و چگونه زندگی کند.
بهمن بیگی در پایان در بیان اعتقادش نسبت به لهجه عشایر گفت: نگران لهجه
عشایر نیز نیستم. ما باید بدانیم که زبان همه ایرانیان فارسی است و یکی از
بهترین فارسی یاد دهندگان ایران من و دستگاه.من بوده است.به هر حال کلید
حل همه مشکلات را سواد و عدالت می دانم به جای این مسائل باید به فرم
پرداخت اعتقاد دارم اگر گویش های داخلی را تقویت کنیم، این به ضرر زبان
فارسی است.
http://fars.isna.ir/mainnews.php?ID=Photo-9018