سال 69:
TractorFansPortal.Com. در کلاس ورزش دوران راهنمایی، کرکری میان استقلالیها و پرسپولیسیها در می گیرد که کدام تیم قویتر و پرافتخارتر است. من که اصلا با آن دو تیم حال نمیکردم گفتم ماشین سازی از همه بهتر است. خاطرات مبهمی دارم از بازیهای آن دوران. من که از یکی از نقاط پرت و دور افتاده آزربایجان شرقی تصاویری برفکدار از بازیهای تبریز میدیدم، فکر می کردم اصول بایدا "ماشین" از "تیراختور" با کلاستر باشد!
ولی معلم ورزش گفت فعلا تراکتورسازی قویتر و پرمهرهتر است. سکوتی در کلاس حکمفرما شد. قیافه اکثر همکلاسیها را که به یاد می آورم، چهرههای آفتاب سوختهای بود؛ بچههایی که امرار معاش خانوادههایشان وابسته به کشاورزی و تیراختور بود. آنها که محکوم به دیدن بازیهای پایتخت بودند با شنیدن قدرت تیراختور، گویا تازه به این فکر افتاده بودند اگر قرار است طرفداری تیمی را بکنند، چرا یکی از دو تیم ماشین و تیراختور انتخاب نمی کنند؟!
سال 76:
ایران با درخشش ستارگان ترک خود، استرالیا را شکست داده و به جام جهانی راه پیدا کرده است. بازی شهرداری و استقلال است در تبریز. می رویم به زیرزمین خوابگاه، اتاق تلویزیون. تصاویری از سکوها را نشان میدهد. جا برای نشستن نیست و شهرداری پرقدرت آن زمان به شدت از سوی هواداران تشویق میشود. از بین دانشجویان لوده طرفدار استقلال که جلوی تلویزیون لمیدهاند یکی می گوید "ببین چه ... تو ..یه"!؟ و با هم می زنند زیر خنده! یادم نیست نتیجه چه شد. ولی با خود فکر کردم آیا آنهایی که در آزربایجان طرفداری تیمهای دیگر را می کنند آیا با بودن در چنین محیطهایی علایقشان تغییر پیدا نخواهد کرد؟
یادم هست الگوی ذهنی آن زمان ما چنین ترسیم شده بود که تیمهای آزربایجانی هر چقدر هم پر قدرت و پرستاره باشند نمی توانند از پلههای سوم چهارم بالاتر بروند. هر بازیکنی بعد از مطرح کردن خود، چاره ای ندارد جز اینکه عضو یکی از تیمهای تهرانی بشود. راهی که همه بازیکنان مطرح آزربایجان ناگریز باید به آن گردن نهند.
سال 81:
شهرداری که چند سال قبل سقوط کرده، و تیراختور برای سال دوم آخر میشود! وضعیت آنقدر فاجعه بار بود که اخبار را پیگیری هم نمیکردیم. کنار درس و مشق، دلمان را به چیزهای دیگر خوش کرده بودیم؛ رجوع کنید به نتایج جام جهانی 2002.
سالهای 85 و 86 و 87:
هر بار تیراختور صعود می کند، ولی اجازه صعودش نمی دهند!! دورادور می شنویم که افزایش تعداد تماشاگران تیراختور روند صعودی چشمگیری دارد. اگر یک زمانی سقف آرزوهای تیراختور سوم و چهارم شدن و شکست در فینال جام حذفی بود، این بار دلمان به این خوش بود که تیراختور با وجود اینکه در دسته یک است و نمی تواند به لیگ برتر بیاید، ولی همیشه مدعی صعود بوده و از تیمهای لیگ برتر هم پر تماشاگرتر است. و البته این بار فرهنگ هواداری جدیدی هم پدیدار شده و آن افتخار به هویت در مسابقات باشگاهی حتی در صورت باخت است.
سال 88:
بالاخره بعد از هفت سال تیراختور دوباره لیگ برتری میشود. در یک کلام میتوان گفت، دلیل این صعود نه گرفتن مجوز صعود، بلکه تحمیل تیراختور از سوی طرفدارانش به لیگ برتر بود. لیگ دسته اول توان مقابله با انرژی جنبشی تیراختور را نداشت. شاید چنین تفکری وجود داشته معضل تیراختور در لیگ برتر رتق و فتق شود.
اردیبهشت 90:
تیراختور برای بار سال دوم سطح اول فوتبال ایران را شخم زدهاست. متوسط تعداد تماشاگرانش هم طراز با بوندس لیگا بوده، و فرهنگ طرفداریش فراتر از فوتبال و مشابه بارسای کاتالونیاست. به تناسب در کیفیت بازیها، شیوه تهاجماش در اکثر بازیها مشابه لیگ برتر انگلیس است. در مقابل تیمهای تهرانی در تهران گویا میزبان است و حتی استقلال را در آزادی میبرد.
تیراختور در سال اول حضورش هم داعیه آسیا داشت، ولی به قول تماشاگرانش قربانی داوران شده و هفتم میشود.
سال دوم هم چنین است. معلوم نیست چرا در تنها در سه هفته پایانی رقابتها، رقابت شانه به شانه تیراختور برای کسب رتبه دومی و سومی، به رقابت شانه به شانه جهت چهارم شدن، و دست به دامن شدن تحقیرآمیز سپاهان می کشد، و در نهایت پنجم می شود. در حالیکه سال قبل می گفتند بقیه تیمها برای دومی بجنگند، می گویند: "اشتباه از ما بوده که نزد طرفداران، توقع بیجای آسیایی شدن ایجاد نمودهایم. تیراختور همانند نفت آبادان و شاهین بوشهر نمک لیگ است(!)؛ بنابراین همین رتبه پنجم مبارکتان باد!".
و این در حالی است که شاهد پاسخهای به موقع و به جا از سوی طرفداران پرشمار به گفتههای بیجای دست اندرکاران تیراختور هستیم.
خرداد 90:
نگاهی به آرشیو روزنامه همشهری می زنم و به گذشته بر میگردم*. درست همین روزهای سال هشتاد و
یک. پیروزی قهرمان شده و یکی از بازیکنان، که دنبال جام می دود و می خواهد
آن را در اختیار بگیرد، کسی نیست جز اسماعیل هلالی. او در پوست خود
نمیگنجد.
در زیر عکس مربوط به شادی اسماعیل هلالی، خبرهای مربوط به بازی دیگر تیمها هم نوشته شده است. تیراختور از سه هفته قبلش سقوطش محرز شده، و آخرین بازی را هم به فولاد اهواز باخته است! جالب است که تیراختور در طول فصل 80-81، از 26 بازی تنها 2 بار برده است. با 12 گل زده ضعیفترین خط حمله، و با 46 گل خورده بدترین خط دفاعی را داراست! اگر این روزها، سقوط پاس همدان فعلی، به علت ریشه تهرانیاش، در کانون تحلیل و تعبیر و تفسیر و علت یابی برنامهای چون نود قرار دارد، اما آن موقع، کم توقعی ما، کک خیلیها را هم نگزاند!
در دنیای فوتبال شادی عدهای باید به بهای غم عدهای(ولو بی شمار) دیگر باشد. البته آن روزها اسماعیل هلالی، تنها بازیکن خوبی نبود که فوتبال تبریز را رها کرده بود. او فقط یکی از سیروس دین محمدیها، رسول خطیبیها، کریم باقریها، یونس باهنرها، کاظم محمودیها، علیرضا اکبرپورها و ... بود که در اوج، تیراختور و بلدیه و ماشین را رها میکردند. البته در فرهنگ و رسوم آن روزها چنین کاری، پسندیده و افتخارآمیز و نشانه موفقیت هم بود. انگار کسی از تیم دینامو کیف به آث میلان میرود. من و شما هم بسته به کار و شغل خود چنین بودیم و شاید هستیم! بالاخره، آزربایجان باید بهای از دست دادن فلهای دهها فرد مستعد فوتبالی خود را می داد. قبلها ثابت شدهبود، تک و توک افرادی هم که می ماندند، باید می سوختند و می ساختند. تقصیر از ما بود که همچون امروز ادعای پرطرفدارترین بودن را نداشتیم تا بگوییم لیاقت تیراختور و بقیه تیمهای آزربایجان، بردن و قهرمان شدن و قطب بودن و جذب ستارههاست؛ نه گذاشتن لقمههای چرب و نرم در دهان دیگران. با عشق و عطش فوتبالی که هم اکنون در آزربایجان دیده میشود، و اگر چنین علاقهای تثبیت یابد، می توان از حالا در انتظار پای به عرصه گذاشتن نسلهای جدید بسیار مستعد و البته متعصبتر بود.
برای بررسی اینکه "توقع" چقدر باید باشد تنها کافی است به آمار تماشاگران فوتبال نگاهی بشود. با توجه به اصول اقتصادی و مقایسه میزان مطلوبیت فوتبال میان آزربایجانیها با بقیه باشگاههای کشور، کاملا منطقی است تیمی همچون تیراختور که میزان تماشاگرانش به تنهایی برابر با مجموع تماشاگران استقلال و پرسپولیس، و ده برابر مجموع دو تیم اصفهانی است، صد البته تناسب بودجهها و کیفیت مدیریت، بازیکنان و کادر فنی هم چنین باید باشد. ولی واقعیت این است که سوابق و نتایج نامطلوب گذشتههای دور چماقی است که همواره دست آقایان است! در حالی که گذشتهها گذشته، و تاریخ برای عبرت گرفتن از گذشته است، نه وسیلهای برای تهدید و کمتر کردن توقع! درس این بار ما از تاریخ این است، نه تنها برای ترقی، بلکه برای بقاء هم کم توقعی، بدترین آفت ممکن است. سطح انتظارات و افق دید همیشه باید بالا باشد. توقعمان اگر "بیز آسیا ایسیتیروخ" نبود، شاید برای تیراختور هم همچون شهرداری، برای فرار از سقوط، جشن می گرفتیم!
برای آسیایی شدن البته صبر هم لازم است و دوستداران تیراختور همیشه داشتن آن را ثابت کردهاند. ولی تیراختور باید همان کار خود را در بهار 88، این بار در لیگ برتر تکرار کند. تیراختور باید خود را به آسیا تحمیل کند. البته نه با خالی کردن زود هنگام صحنه در لیگ حذفی، تعیین هدف 56 امتیازی، و چشم دوختن به عزم و همت و ساق دیگران(ای کاش در بازی سپاهان هم یکی به جای ابراهیم توره، به نصرتی انگیزه می داد، و تورهنی اؤتوروب، نوصرتیدن یاپیشاردیق!). این بار هدف قهرمانی است و کمتر از آن، با فرار از سقوط فرقی ندارد.
یاشا تیراختور
یورلمادان یورو
بیز آسیا ایستیریک
آیدین کسائی
یاز سونو (خرداد) / 1389
* - http://hamshahrionline.ir/hamnews/1381/810308/vrzsh.htm
http://tiraxtorfans.com/1389-08-16-08-21-07/2161.html