تاریخ اجتماعی و سیاسی
ایل بزرگ قشقایی
نویسنده: نوروز دُرداری (فولادی) ndordari@hotmail.com
ناشر: انتشارات قشقایی (shiraznashr.blogfa.com)
ناشر همکار: تخت جمشید t_jamshid@yahoo.com/ نوبت چاپ : اول، 1389، دوم 1390/ قیمت: 12000 تومان/ مرکز نشر: شیراز، خیابان پیروزی، انتشارات تختجمشید. تلفن: 2245401 - 09171118580
فهرست مطالب:
فصل
اول: 15/ پیشینهی
تاریخی ایل قشقایی_ 15/ منشأ
نام ایل قشقایی_ 15/ تاریخ
مهاجرت ترکان به فلات ایران_ 22/ تاریخ
مهاجرت ترکان قشقایی به فارس__ 25/ اسناد
موجود تاریخی_ 28/ فصل
دوم: 33/ موقعیت
جغرافیایی و جمعیت_ 33/ حدود
قلمرو ایل بزرگ قشقایی_ 33/ جمعیت
عشایر کوچندهی ایران_ 37/ جمعیت
ایل نشینان قشقایی_ 44/ فصل
سوم: 59/ زبان
و فرهنگ ایل بزرگ قشقایی_ 59/ زبان
ترکی_ 59/ جمعیت
مردم ترک زبان در دنیا 77/ سواد
آموزی در عشایر_ 80/ تأسیس
مدارس عشایری در فارس__ 83/ پوشاک
مردم قشقایی_ 96/ تزیینات
و زیورآلات زنان در ایل قشقایی_ 102 /پوشاک
مردان قشقایی_ 108/ موسیقی
در ایل قشقایی_ 111/ موسیقی
و اهمیت آن در ایل قشقایى_ 114/ همسر
گزینی در ایل قشقایی_ 140/ تشریفات
عروسی_ 144/ آهنگهای
مرسوم در عروسی_ 158 /عید
نوروز در میان ایل_ 160/ مذهب
و اعتقادات در ایل قشقایی_ 163/ گرگ
در اساطیر ترک_ 166/ فصل
چهارم: 177/ کوچ
نشینی و زندگی در ایل قشقایی_ 177/ ویژگیهای
کوچ نشینی_ 177/ کوچ
ایل قشقایی_ 182/ زندگی
در عشایر قشقایی_ 187 /برخی
پیشههای مردم 206/ فصل
پنجم: 213/ اقتصاد
و دست بافتههای عشایر قشقایی_ 213/ اقتصاد
عشایری_ 213 /شیوههای
بهرهبرداری از دامها 216/ 3.
بافتهها یا صنایع دستی قشقایی_ 219/ قالیبافی_
221/ گبه
بافی_ 232/ سایر
بافتهها 237/ گلیم
بافی_ 237/ آشنایی
با دار و ابزار بافت در ایل قشقایی_ 252/ مالیات
در عشایر ایران_ 257/ فصل
ششم: 267/ سازمان
سیاسی ـ اجتماعی ایـل بـزرگ قشقایی_ 267/ تشکیلات_
267/ بنکوهای
عمله 272/ تقسیمات
ایل بزرگ قشقایی_ 273/ نگاهی
به ایلهای قشقایی_ 279/ تشکیلات
و سازمان اداری و اجرایی در ایل قشقایی_ 289/ بعضی
نقش آفرینان در ایل قشقایی_ 301 /فصل
هفتم: 305/ تاریخ
سیاسی ایل بزرگ قشقایی_ 305/ بخش
اول: از دوران صفویه تا قاجاریه 305/ دوران
صفویه 305/ حکومت
افغانها 316/ دوران
نادرشاه 321/ کریمخان
زند_ 326/ حکومت
آقا محمدخان قاجار (1193 قمری) 1157 خورشیدی_ 331/ حکومت
فتحعلیشاه ـ 1211 هجری قمری (1175 خورشیدی) 334 /ایلخانیگری
جانیخان قشقایی_ 343/ حکومت
محمد شاه قاجار ـ 1250 هجری قمری (1213 خورشیدی) 347 سلطنت
ناصرالدین شاه قاجار (1264 – 1313 ق) 1226 تا 1273 خورشیدی) 353/ سلطنت
مظفرالدین شاه 1313 تا 1324 قمری (1273 تا 1284 خورشیدی) 360/ انقلاب
مشروطیت ایران_ 367/ سلطنت
محمد علی شاه قاجار- 1324 قمری 1327(1284 تا 1287 شمسی) 375/ دوران
سلطنت احمد شاه 391/ سلطنت
احمد شاه و صولتالدوله 398/ شورش
در شیراز 403 /پلیس
جنوب ایران و صولت الدوله 411/ ورود
نیروی انگلیس در قالب پلیس جنوب_ 431/ قرارداد
صولتالدوله با پلیس جنوب_ 440 /جنگ
در شیراز 454/ دخالت
بیگانگان در امور کشور 459 /درخواست
بختیاریها برای حکومت جنوب ایران_ 465/ والی
گری دکتر مصدق در فارس__ 467/ فصل
هفتم: 473 /بخش
دوم: دوران پهلوی_ 473/ رضا
شاه پهلوی_ 473/ شورش
جنوب و ایل قشقایی_ 487 /سرانجام
صولتالدوله قشقایی_ 569/روابط
رضا شاه با آلمان_ 573/ سلطنت
محمدرضا شاه 580/ /آزادی
(فرار) محمدناصر خان قشقایی_ 581 سران
قشقایی و ارتباط با آلمانیها 592/ جنگ
سمیرم 601/ نهضت
جنوب و قشقاییها 604/ نفت
در سرزمینهای جنوب ایران_ 614/ ملی
شدن نفت ایران و سران قشقایی_ 629/ رابطه
محمدناصر خان قشقایی با محمدرضا شاه پهلوی_ 639/ دکتر
محمد مصدق و محمدناصر خان قشقایی_ 642/ کودتای
28 مرداد 1332_ 656/ سرنوشت
محمدرضاشاه 677/ سرنوشت
آخرین ایلخان قشقایی: ملکمنصورخان_ 684/ فصل
هشتم: 695/ اسکان
عشایر قشقایی_ 695/ جنایت
یا سوء مدیریت در اسکان عشایر قشقایی_ 705/ اقدامات
و عملکرد دولتها در رابطه با عشایر_ 716/ آینده
عشایر قشقایی_ 755/ فصل
نهم: 757/ شاعران
ترک و غزلسرایان قشقایی_ 757/ شاعران
ترک و شاعران پارسی گوی از سرزمین ترکان_ 757/
سرآغاز
عشایر بخشی از مردم ایران هستند و تاریخشان قسمتی از تاریخ کهنسال این سرزمین است. آنان مردمانی ساده دل با زندگی بیپیرایه، فارغ از دروغ و ریا هستند. عشایر فرزند آزاد طبیعت هستند و جز با مظاهر طبیعت و آب و خاک خود با چیزی میانه و اُنس ندارند. افراد این جماعت همانند گُلی خودرواند که سپیدهدمان سر از سینهی دشت برمیدارد، قد میکشد، به گُل مینشیند، دانه میکُند، پژمرده میشود و همانجا فرو میریزد. در دامانِ بازِ دشتها و در آغوش فشردهی کوهساران به وجود آمدهاند، با مظاهر طبیعت بزرگ شدهاند. با احشام و اغنام خود خو گرفتهاند، به گُل نشسته، دانه کرده و پژمردهاند، عاقبت نیز در دامان همان دشتها و در آغوش همان کوهساران، بهسان همان گل خودرو، فرو ریختهاند و از خویش اثری جز یکی دو تن چون خود به جای ننهادهاند و دامنهی این سیرِ جبری، قرنها است که ادامه دارد.
قطعی است که چنین مردمانی در محیط زندگانی عادی خود کمتر با خط و سواد سروکار دارند تا وسیلهی ثبت و ضبط وقایع و سوانح زندگی آنها باشد و در میان ایشان آن چه هست سینه به سینه نقل میشود و این گونه محفوظات هم رفته رفته با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده خواهد شد. اما آن چه مسلم است، این که این فرزندان آزاد طبیعت سدههای پیاپی، پاسداران مرزهای کشور ما بودهاند و تاریخ این سرزمین، صفحاتی بس درخشان از شرح جانبازیها و از خودگذشتگیهای آنان در بر دارد.
تاریخ عشایر ایران با تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم آغاز شده و سرگذشت آنان با عمق زندگی و فرهنگ پر بار این سرزمین به هم آمیخته است. زندگی آنان از سویی آمیخته با رنجها و ظلمها و ستمهایی است که از سوی حاکمان و مباشران، ایلخانان، کلانتران، خانها و... بر آنها رفته و از سویی با مجاهدتها و سلحشوریها و ستم ستیزیهایی همراه است که به منظور دفاع از آب و خاک و دیانت و شرف و ناموس خویش در مقابل بیگانگان و دست نشاندگان داخلیشان از خود نشان دادهاند.
جمعیت عشایری ایران زمانی اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میداد؛ به ترتیبی که در سالهای نه چندان دور؛ یعنی در سال ۱۲۶۷شمسی (۱۸۸۴ میلادی) از جمعیت شش میلیونی ایران، نیمی از آن یعنی سه میلیون از عشایر کوچنده بودند. در یک صد سال گذشته، دگرگونیهای بزرگی در جهان پدید آمده است که چهرهی این سیاره و بهویژه جماعتهای انسانی آن را به گونهی بیسابقهای دگرگون کرده است. در طول این یک صد سال، جامعهی عشایری نیز دچار تحول شده است و از متن به حاشیه رانده شده و جمعیت آن رو به کاستی نهاده است، به ترتیبی که در سال ۱۲۸۸ شمسی جمعیت آن دو و نیم میلیون نفر بوده که حدود یک چهارم جمعیت کشور گشته و هم اکنون جمعیت آن کمتر از یک میلیون و دویست و پنجاه هزار نفر است که حدود دو درصد جمعیت ایران است.
به طور کلی میتوان گفت که در یک سدهی گذشته جماعتهای شهری و روستایی در مسیر پیشرفت افتادهاند، اما اجتماعات عشایری از نظر نظام اقتصادی و شیوهی تولیدی و فرهنگی کم و بیش در جا زدهاند و حضور سیاسی آنان بهتدریج محدود شده است. سازمان سیاسی آنان فرو پاشیده و بسیاری از آنها به شهرها و روستاها مهاجرت کرده و کوچ نشینی را ترک نمودهاند.
اکنون سالهاست که محیط عشایر به تمدن شهرنشینی تغییر و تبدیل یافته است. دیر یا زود، رفته رفته، دیگر از زندگی عشایری و بیابان گردی و خانمان به دوشی آنها اثری باقی نمیماند. در حقیقت یکجا نشینی، تیر خلاص عشایر کوچنده است.
به جاست که برای حفظ پیشینه و تاریخ گذشتههای آنها که خود فصل مهمی از تاریخ اجتماعی ایران است، به جمعآوری سوابق و پیشینههای این طبقه از اجتماع ایران همت بگماریم و نگذاریم تاریخ و گذشتههای آنها به دست فراموشی سپرده شود.
تدوین این کتاب تلاشی است در راستای این هدف، و کوششی است جهت ثبت پارهای از اطلاعات و وقایعی که در گذر زمان بر ایل بزرگ قشقایی گذشته است. ایل بزرگ قشقایی که یکی از بزرگترین گروه عشایر کوچندهی ایران است و در گذر زمان نقش مهمی درتاریخ کشورمان داشته است، به همت پژوهشگران بیشری نیاز دارد تا تصویر روشنی از آنان به دست داده شود.
مؤلف که خود از میان عشایر قشقایی برخاسته است، تلاش کرده که از راه مطالعهی کتابها و نوشتههای مختلف و مراجعه و گفتوگو با مطّلعان ایلی و محلی در استانهای فارس، کوهکیلویه و بویراحمد و اصفهان، اطلاعات و وقایع را جمعآوری و ثبت نماید. در هر یک از بخشهای این کتاب منابع و مواخذ مورد استفاده برای آگاهی علاقهمندان یادآوری شده است. این یادداشتها خالی از اشکال نخواهد بود. نقد صاحب نظران و همکاری آگاهان میتواند در تکمیل و غنی سازی مطالب و مستندات تاریخی آن کمک نماید.
در پایان از همهی کسانی که در جمعآوری این اطلاعات در طول پانزده سال گذشته مؤلف را یاری کردهاند سپاسگزارم بهویژه از همسرم که با صبر و حوصله در طول بیش از پانزده سال با من همکاری کردند و عمرش کفاف نداد تا چاپ این نوشته را ببیند. این کتاب را به روان شادش تقدیم میکنم.
نوروز دُرداری (فولادی)
فروردین 1386. اوتاوا ـ کانادا
http://www.shiraznashr.blogfa.com/post-96.aspx