5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

اهنگ مارالا بـاخ

 


کمانچه و آواز:محمد جاویدی

سه تار:ارسلان میرزایی

همخوان:پروین بهمنی

نقاره:دامون شش بلوکی

اجرا در دانشگاه آتاتورک ارزروم کشور ترکیه و پخش از شبکه جهانی TRT

فرمت MP4

در این بخش یه کلیپ از اجرای گروه موسیقی قشقایی در دانشگاه آتاتورک کشور

ترکیه با عنوان "مارالا باخ" اماده کردم که از شبکه موسیقی TRT هم پخش شد

در این اجرا اقای محمد جاویدی کمانچه می نوازند و آواز هم می خونند.همچنین اقای

ارسلان میرزایی نوازنده سه تار ، اقای دامون شش بلوکی نوازنده نقاره و خانم پروین

بهمنی همخوان هستند

این برنامه که در قالب فستیوال "موسیقی و ادبیات ترکان دنیا" بود 13 و 14

اردیبهشت 1390 در ارزروم ترکیه برگزار شد

 

 

 

دانلود 4shared


http://shahrambadri.titrblog.com/post405.php

بیانیه ی پورتال هواداران تراکتور

بیانیه ی پورتال هواداران تراکتور در خصوص رأی فرمایشی کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال بر علیه هواداران تراکتور

TractorFansPortal.Com. هنوز زخمهای هواداران تراکتور از مصائب روا داشته شده بر آنان از سوی فدراسیون نشینان در طی فصل قبل التیام نیافته بود که انتشار خبر دیگری در خصوص جریمه ی سه جلسه ای محرومیت از حضور در ورزشگاه که جزو شدیدترین نوع محرومیتها در فوتبال ایران می باشد هواداران دهها میلیونی این تیم را در بهت و حیرتی عمیق فرو برد. هنوز اذهان هواداران تراکتور خاطره ی ظلم عریانی که در ابتدای فصل قبل با محرومیت 3 جلسه ای هواداران تراکتور در بازی با میزبانی پرسپولیس که با وجود فحاشیهای شدید و تخاصم هواداران حریف بر آنان رفت را بخوبی بخاطر دارد که اینبار دستهای شوم از آستین سناریوی از پیش نوشته شده ی دیگری بیرون آمده و نشان داد که پشت پرده نشینان نه فقط در تلاش شبانه روزی جهت بر خاک مالیدن خواسته ی اقیانوس عظیم هوادران تراکتور در خصوص رسیدن تیم به آسیا می باشند بلکه قرارگیری آن در رتبه های میانی جدول را نیز برنتابیده و حتی حضور خشک و خالی آن در سطح اول فوتبال کشور را خطری بر آمال ضد آذربایجانی خود می پندارند.

اکنون افکار عمومی هواداران تراکتور با این سؤال بزرگ مواجه شده است که چرا اینقدر تراکتورستیزی؟ آیا این محرومیت پاسخی کوبنده به شعار «فدراسیون ایران، دشمن آذربایجان» می باشد که پس از لبریز شدن کاسه ی صبر هواداران از مظالم آشکار و پنهان و کارشکنیهای لجام گسیخته ی فدراسیون عدالت گریز ایران در طول دو فصل حضور تراکتور در لیگ برتر راهی بجز نشان دادن اعتراض خود از طریق سکوهای ورزشگاه برایشان باقی نمانده بود؟ آیا اشکهای تمساح فدراسیون از چشمان یک عنصر سوخته که سابقه ی وابستگی اش به یکی از نهادهای خاص شهره ی خاص و عام می باشد درنیامد تا با این تزویرهای شارلاتان گونه زمینه ی بریدن سر هواداران تراکتور با پنبه مهیا شود؟ آیا کمیته ی باصطلاح انضباطی که در خصوص عملکرد ضعیف و بحث برانگیز آن کتابها می توان نوشت تهاجم دسته جمعی کادر فنی و بازیکنان صبا به سمت داور و عربده کشی آنان را ندید که تحت این ارعابها و تهدیدها داور مسابقه از ترس جان خود نیز که شده مجبور به برگرداندن رأی پنالتی خود شد؟ که این اتفاق جزو نادرترین وقایعی بود که فقط در فوتبال ایران می توان سراغش را گرفت. حال سؤال این است چرا این خیمه شب بازیها فقط در مسابقات تراکتور بوقوع می پیوندد؟ آیا همان فدراسیون اوباشگریهای هواداران فوتبال کشور در ورزشگاههای مختلف کشور را نمی بیند که بدون توجه به آن رفتارهای شدیداً خشونت آمیز کوچکترین عکس العمل هواداران تراکتور را مستمسکی برای وارد آوردن ضربه ای کاری بر پیکره ی آنان قرار میدهد تا هرگز قدرت راست نمودن قامت خود را نداشته باشند؟ آیا همین چند روز پیش نبود که در بازی فینال بین ملوان و پرسپولیس شدیدترین نوع هولیگانیسم فوتبال مشاهده شد که حتی به هجوم برخی هواداران تیم میزبان به درون زمین نیز کشیده شد و پس از پایان بازی نیز بنا به گزارش رسانه ها در اثر التهابات و نزاعهای بوقوع پیوسته دهها نفر به بیمارستان منتقل شدند؟ آیا کور شده اند چشمانی که باید این آشوبگریها را ببینند و یا بایستی هر حرکت کوچک هواداران تراکتور در بوق و کرنا شده و فریاد وا اسفا و وا مصیبتا سرداده شود؟ آیا در لیگ برتر ایران چند رئیس سازمان لیگ برتر با چندین شخصیت مختلف وجود دارد که پس از مسابقه ی تیراختور با تیمهای صبا و سایپا با اظهار نظرهای عامدانه ی خود شمشیر را بر سر هواداران تراکتور قرار داده اما در مقابل پس از بازی ملوان با پیروزی شورش هواداران این تیم را «طبیعی» و ناشی از علاقه ی آنان جهت قهرمانی پس از سالها در جام حذفی فوتبال کشور به خورد رسانه ها دهد؟ مگر نه این است که هواداران تراکتور در ورزشگاههای مختلف کشور تحت شدیدترین نوع رفتارهای نژادپرستانه قرار داشته اند؟ که آخرین آن هتاکی شدید هواداران آبادانی به ساحت شریف ملت آذربایجان بود که در کمال شگفتی کمیته ی انضباط گریز فدراسیون فوتبال این تیم را فقط 5 میلیون تومان جریمه نمود که با این جریمه کک تماشاگران این تیم نیز نمی گزد اما شرف ملت آذربایجان فقط در مقابل پنج میلیون تومان به حراج گذاشته میشود. باز جای تقدیر بسی است! که حکم تخلف هواداران نفت آبادان صادر شد اما در مورد مسابقه ی ملوان-تراکتور در انزلی که هواداران لمپن این تیم با آوردن پلاکارد شدیداً اهانت آمیز به ورزشگاه ملت تورک ایران را آماج شدیدترین نوع حملات نژادپرستانه ی خود قرار داده بودند تاکنون هیچ نوع حکمی صادر نشده و تحت چنین شرایطیست که این سؤال در ذهن هواداران دهها میلیونی تراکتور نقش می بندد که آیا خون برخی هواداران فوتبال کشور از دیگران رنگین تر است؟ چه کسانی داد هواداران تراکتور را خواهند ستاند؟ آنانی که عدالت خورده و وجدان را تف نموده اند؟ آنهایی که در خیال خام خود هواداران تراکتور را آیینه ی عبرتی بر دیگران می خواهند قرار دهند تا بر سوء عملکرد خود پرده بپوشانند؟

گرچه میدانیم گوش کر آنانی که فریاد اعتراض هواداران تراکتور را باید بشنوند هرگز آن را نخواهد شنید اما به فدراسیون فوتبال ایران و کمیته ی باصطلاح انضباطی آن هشدار میدهیم که این اقدامات خصمانه توانایی گذاشتن هیچ نوع تأثیری بر اراده ی پولادین هواداران دهها میلیونی تراکتور نداشته و مسئولیت تمامی عواقب و پیامدهای اینگونه تصمیمات مغرضانه و مسئله دار تماماً بعهده ی خود این سناریونویسان خواهد بود.

پورتال هواداران تراکتور

واقعه شوم ایلم

بایقوش شب سکوت و خلوت شبانه ام را به سختی در هم می شکند .مگر کدام واقعه تلخ در انتظار زبان من چشم به آینده ای تیره بسته و نشسته ؟ اولدوزها چشمک می زنند آی زیر بلوت ها پنهان شده دوباره صدای بایقوش بلند می شود قورخو تمام وجودم را تسخیر می کند یاش چشمانم را در می نوردد .

گوزلریم به دور دست ها خیره شده انگار گون از پشت کوه ها سلام می گوید اما ….

گون هم آفتاب شده مثل آنام که مادر شده مثل دیلم که زبان شده . دوباره یاش بر گونه هایم جاری می شود اوره گیم می گیرد اللریم می لرزد تیرگی و تاریکی وایام می شود .

زبان و سپس هویتم از دست می رود و این همان واقعه شوم ایلم است .

نویسنده : فتانه مرادی قرقانی


یئنی بیر قشقایی وئبلاگی


http://mohrah.blogfa.com/

خدیجـه نره ای قشقایی Qashqay ilk kadın pilot


کاپیتان:خدیجه نره ای قشقایی

از کوچ تا پرواز در آسمانها

کاپیتان خدیجه نره ای اولین خلبان زن از ایل قشقایی

کاپیتان خدیجه نره ای فرزند بهرام آقا و از نوادگان چهره همیشه ماندگار ایل قشقایی

"علمدار اقا نره ای" پزشک ، جراح دارو ساز ، گیاه شناس و از سرداران جنگاور جبهه

های جنوب در مبارزه با اجانب است.کاپیتان نره ای در سال 1364 در استان اصفهان

که منطقه ی ییلاقی طایفه ی دره شوری است به دنیا امد.وی از همان دوران کودکی

عشق به پرواز در وجودش موج می زد و به طوریکه خود می گوید آسمان و عشق به

آبی اسمان مرا با تلاش و کنکاش و پشتکار به انجا کشاند که خودم می خواستم.

در  اینده از این زن با اراده و باهوش ایل بیشتر خواهید شنید...

1.کاپیتان خدیجه نره ای یک



2.کاپیتان خدیجه نره ای دو



3.کاپیتان خدیجه نره ای سه


http://shahrambadri.titrblog.com/post404.php

بندوبست سکز "قشقایی"

یئنی تانیشدیغیمیز قشقایی وئبلاگی


قیروکارزین.بندوبست. سکز

سکز نام طایفه ای از طوایف ایل بزرگ قشقایی است که در جنوب غربی استان فارس از توابع شهرستان قیرو کارزین و در روستای بندوبست ساکن شده اند.شغل اکثر مردم کشاورزی و دامپروری می باشد.بندوبست زادگاه من و زادگاه اجداد من می باشد.زندگی در بندوبست معنایی دگر دارد.


http://mbandobast.blogfa.com

قشقایی دیلینه قوشما یازورام

متل متل مرتیزه

وردم خبر من سیزه

 

بیری سَنَ آی کیشی

بو یول گِدمَز تبریزه

قناتی ریزه ریزه

اوشاق واری تات اولدی

یر و یوردونگ ساتولدی

سَن دَن همت یوخ اولسا

تاری یول وِرمَز بیزه



http://www.qushmalar.blogfa.com/post-38.aspx

qashqay

آغیر ائل

http://www.aghureil.blogfa.com/post-11.aspx


رحیملو ییلاقی،جرکان چیمنی


بؤلیگ آی وگوین

 

دئـــــدی بوحــــــور وفـــــــرشتــــــه       جمالی نوردان سرشتــــه

شیرین تک چیخمیش گول گشته        خسروشیرین دراسوندان

این بیت شعر مأذون رااز دوران کودکی بیاد دارم.آهنگهای گرایلی وصمصام آن هم با صدای زنده یاد کیانی وطهمورث خان وآقایان ابراهیم خان وبهزادپوراین شعر رابرایم دوست داشتنی وزیباتر نموده است.همچنان  که یاد مأذون را به همراه داشتم دیدار از دیار خسرو شیرین ودره ی خسروشیرین وبازدید از چشمه شیرین وچشمه تخت و...آن برایم میسر گردید.احساس عجیبی داشتم روح میرزا مأذون را در نزدیکی خود حس می کردم ابیاتی از قطعه شعر وی در ذهنم تداعی شد.

گلیب بـــــویرلـــردن گذار ائدی لر         عیش ونشـــاطوننان شیکار ائدیلر

خوش گچیردیب حظ باهار ائدیلر         ایندی یوخدور هئچ بیرینینگ آثاری

غم عجیبی بر روح و وجودم مستولی گشت اما چاره چیست حکمت خداوندی است و ازاین قبیل مسائل در دنیا بسیار یافت می شود.سپس سه تارم را تااندازه ای که مقدور بودکوکش را بالا گرفتم و آهنگ گرایلی را با تمام احساس نواختم ودر کنار آن شعرموصوف میرزا مأذون را زمزمه نمودم.

      بؤلیگ آی وگوین

    طبـــیبه ســــــــــــــؤیلـرم بـــــــؤگون         جیـــــگر بنـــــدیـم یارا ســـونــــدان

چیــخدی بیر بؤلـــــــویگ آ ی و گـون          چــــــای چیمنــــــــلر آراســــوندان 

دئـــه ای مســــــــتانه مســـــتان لار          بهشت قــویـــــــنو گلستـــــــان لار

پـریـــــــوش نــــــار پســــــــــــتان لار          ســوروش آق و  قـــــــاراســــوندان

دوســــــتوم منــــــــــدن دیــــوانــه تر          عقـــــل اونـــــودوب منــــــدن بتــــر

دانگ اولــــدوزی کیــمــین تیـــتیر ه ر          سوروشـــــــدوم بیــــر قراســوندان

بو نیــــجه شـــاهــی دستـــــگاه دور          سر گلــــــیوز نیـــــــجه مــــــاه دور

نیجــــه خانـــــدور نیـــــجه شــاهدور          چیخـیب دولت ســــــراســــــوندان

دئـدی بوحــــــــورو فـــــــــــــــرشـــته          جمالـــــــی نـــــوردان ســــرشتــه

 شیـرین تک چیخمـیش گـول گشـته          خسرو شیـــــــــرین دراســـونــدان

 بانــــوی بانـــــــــــوان دیـــــــــر بـــــــو          شوخ ابـــــــــرو کمــــــــانــــــدیــر بو

 نـــژاد ائلخـــــــــانــــــــدیـــــــــر بــــــو          سوروشــــــدونگ مـاجــــراسوندان

 ســـاقونــــــــــداکی صنـــــــوبــــر دیـر          سـولی خــــورشــــــید انوردیـــــــر

  مــلایـــــــــــوم دیــــــر اُ خـــــاوردیــــر          گئی یب تافتــــــــــــــا خاراسوندان

  مـاه شــــــــرف ســـــــرانـــدازی زری          نوشونــــــونگ حســـــن دفـــــتری

   گـــــؤرونــــــــور مــــــــــازی ســــپری          باخ دؤشونینــــــــگ آراســـــــوندان

   قــاشونــــدان ایســــــتمه راستـلیگ          ائیری لیــــگدیر بت پرست لیــــــگ

   یــا قــــایـور بیر جهـــان مست لیـــگ          اُچشـم می خــــــــــــــــاراسوندان

   صــــــلای عیــــــش رنــــــــدان دیــــر          المـــــــاس بیـــــگ پیـــــر مغان دیر

     مـــقلـدلر فـــــــــــــــــــراوان دیـــــــــر         دئمم چـــــــــــون وچــــــــراســوندان

     مــــــــأذون قـلب صــــــــاف منـــــــم          گؤزل لـــــــــــــــره صــــــــــراف منــم

             مشهور قــــــــــاف تا قـــــــاف منـــم 

                                          اؤزگـــــونگیلیم هــــــواســــــونــــدان           

http://www.aghureil.blogfa.com/post-10.aspx


خاطرات محمد ناصر قشقایی


روایت کننده:محمد ناصر صولت قشقایی

مصاحبه:حبیب لاجودری

قسمت نهم

فرمت MP3

در این پست قسمت نهم کلیپ صوتی "خاطرات محمد ناصر صولت قشقایی" رو اماده

کردم که این مصاحبه در 11 بهمن ماه 1362 (January.31.1983) در لاس و گـِس آمریکا

و توسط اقای حبیب لاجوردی انجام شده

محمد ناصر صولت معروف به ناصر خان قشقایی فرزند ارشد صولت‌الدوله قشقایی

است. او از ایلخان‌های ایل قشقایی و از سیاست‌ مردان دوره پهلوی بود وی

سال 1278 در شهرستان شلدان (دشتستان) متولد و سال ۱۳۶۲ در

خارج از کشور (ایالات متحده آمریکا) درگذشت.

فایل پی دی اف این مصاحبه در دانشگاه هاروارد امریکا ثبت شده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانلود   4shared

 


http://shahrambadri.titrblog.com/post390.php