لحظه ای که متولد شدم پا در خاکی نهادم که بعد ها متوجه شدم چه مردان بزرگی را به خود دیده است.
چه شاعر ها، چه جنگجو ها، چه سیاستمدار ها…چه مردان پاکی که همه از این خاک به پا خواسته اند و با باک غریبه بوده اند. اما چرا دیگر نقاط دنیا چنین مردان پرآوازه و زنان شیر زنی را به خود ندیده است! جواب سوال من در خاکی نهان شده است که این مردان دست به زمینش گذاشته و برخواسته اند. خاکی که چنین مردانی را پرورانده بی شک دگر خاک نیست و از طلا هم زرتر است. این دیار نامش آذربایجان است.
خدایا اگر بخواهی مرا از نو بیافرینی بازهم میخواهم ترک باشم. به زبانی سخن بگویم که این مردان سخن گفته اند. به طریقی پا گذارم که این مردان مرید آن طریقت بودند. خدایا ساده بگویم. من نه شهریارم نه ستارخان. نه زر دارم نه زور. در خیالم نه جنگ است نه سنگ. اما تا جان در بدن و عقل در سر دارم نام جایی را فریاد خواهم زد که عشقش مرا زنده نگه داشته است. هر کجای دنیا باشم، با هر که باشم،غنی باشم یا فقیر، اگر زنده باشم، فریاد خواهم زد. یاشاسین آذربایجان
عطا نیکروان
با تشکر ازSehend Tebriz
http://trakhtorfans.com/?p=409#comments