5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

دلهای شکسته بهتر قلم می زنند ، مخصوصاً برای زبان مادری

سایت متحد هواداران - نمی دانم از کجا شروع کنم و نمی توانم آن چه را که از درون مرا وادار به نوشتن می کند ، به صراحت بیان کنم ، شاید دوست تازه کوچ کرده ی ما ( آدیوخ ) درست می گفت " شکسته دل ها بهتر قلم می زنند " ؛ آری او راست می گفت ، دلی که شکسته باشد ، قلمش نیز می شکند و این شکستن قلم ، احساس شکستگی درونی نویسنده را بروز می دهد ، قلم نشان می دهد که نویسنده دل شکسته است و با آهی برخواسته از ظلم ها می نویسد ، ظلم هایی که نویسنده را در اوایل جوانی ، از نظر روحی دچار پریشانی کرده و مجال نوشتن را از دستان او می رباید. من نمی خواستم دوباره بنویسم و در واقع نمی توانستم که بنویسم ، چون من هم مانند آدیوخ عزیز شکسته ام ، چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی ؛ تنها دلیل بازگشت من به این فضای مقدس ، شادی روح آدیوخ هست تا ببیند قلم هایی هنوز هم می نگارند از ته دل کسانی که شکسته اند ، آری این نوشته و نوشته های بعدی ام را تقدیم به آدیوخ خواهم کرد.

کاش هنگامی که خبر کوچ آدیوخ را دیدم ، حالت چشمانم را می دیدید که چگونه پر شد از اشک سنگین دل شکستگی ؛ کاش می دیدید چگونه بغض گلو امانم را برید و کاش هم اکنون نیز بودید و می دیدید که در فراغ آدیوخ اشکهایم بر روی دستان خسته ام می چکد. آدیوخ راست می گفت ، دلی که شکسته باشد ، قلمش مغرور خواهد بود و نوشته اش عاری از هر گونه دشمنی ، کینه و ظلم. آری ، من هم دنباله ی راه آدیوخ را خواهم گرفت تا نگویند که آذربایجانی ظالم است و همراه قدیمی اش را به زودی به باد فراموشی می سپارد. من هم به همان قلمی که آدیوخ بر آن بوسه می زد و مقدس می نامید ، قسم می خورم اگر با دل شکسته برای این مجموعه مقاله نویسی کنم ، دلیل نگاشتنم فقط و فقط آذربایجان است و بس ؛ تراختور بهانه ای است برای نوشتن ، برای فریاد باز پس گیری زبان مادری ام که سالهاست به یغما رفته از سوی دشمنان قسم خورده ی آذربایجان. زبان مادری ام چنان با من غریبه شده که حتی گاهاً از صحبت کردن با آن زبان ، احساس شرم می کنم ، وای بر من و وای بر کسانی که زبان مادری شان را به راحتی بفروشند و تکلم به زبان دیگر را نشانه ای از تحقیر درونی " با کلاس " بودن بنامند. وای بر من که شرم دارم وقتی زبان مادری ام را به غلظتی که سالها پیش تکلم می شد ، به کار ببرم. قسم به این قلم و قسم به این نوشته و قسم به روح پاک آدیوخ ، تا زمانی که دستهایم توانائی نوشتن داشته باشند ، برای نجات زبان مادری ام دریغ نخواهم کرد. قسم به این قلم و قسم به قداست دلهای شکسته ، نخواهم گذشت از اهانت هایی که در جای جای سرزمین " ایران " بر پیکر ترکهای آذربایجانی نواخته شوند ، قسم به این قلم و قسم به روح پاک آدیوخ ، اهانت های بی شمار و شرم آور مردم به اصطلاح ورزشدوست انزلی و کرمان و ... بی جواب نخواهد ماند.

اگر چه آدیوخ با قلم احساسی اش ، اشک بر گونه های خواننده جاری کرد ، اما اهانت کنندگان بدانند که بزرگواری آذربایجان در قبال آن ها ، عرق شرم بر پیشانی هایشان خواهد نشاند ، قسم به روح پاک آدیوخ که هر وقت نامش را می برم ، قطره ای از اشکهایم جاری می گردد ، آذربایجانی اهل کینه و قساوت نیست. آذربایجانی با اینکه سالهاست دلش شکسته ، با این که سالهاست احساس غریبی می کند در خاک خودی ، بر طبل دشمنی و اهانت متقابل نخواهد کوبید. روی سخنم با انزلی چی هاست ، مگر ما در تبریز در آن شب مبارک ماه رمضان ، با شما چنان کردیم که شما در انزلی با ما کردید؟ شاید بگویید این اتفاقات اگر قبلاً می افتاد حتماً تلافی می کردیم ، اما بدانید که اشتباه می کنید ، ما اهل تلافی نیستیم ، اگر اهل تلافی بودیم ، در آن شب شما را فحش باران می کردیم ، مگر یادمان رفته سال قبل پس از تساوی یک بر یک در انزلی ، ماشینهای تبریزی ها را مورد حمله قرار دادید و شیشه هایشان را همچون دلهای شکسته شان ، خرد کردید؟ یادمان نیست که سال پیش هم عرصه را بر ما تنگ کردید ، پس بدانید ما اهل تلافی نیستیم.

ما مرد میدان جنگیم ، ما نوادگان میرزا عباس هایی هستیم که یک تنه در برابر ارتش تا بیخ دندان مسلح روسیه جان فشانی کرد ، نوادگان ستارخان و باقر خان هایی هستیم که یازده ماه با دست خالی با لشگر اعزامی شاه قاجار به تبریز مقابله کرد تا هم آذربایجانی و هم ایرانی سربلند باشد ، ولی نمی دانست که جوابش با توهین هایی خواهد بود که دل های نوادگانش را به لرزه در خواهد آورد. بار دیگر به این قلم و به این دل شکسته قسم می خورم که من ، به عنوان یک ترک آذربایجانی در صدد مقابله بر نخواهم آمد ، من فقط و فقط با حضور در ورزشگاه سهند و با فریاد " یاشاسین آذربایجان " لرزه بر دلهای سنگین تو خواهم انداخت تا بدانی که فریاد من نه برای دفاع از تراختور ، بلکه دفاع از زبان مادری و باز پس گیری آن بلند می شود تا آن را برهایم از چنگال ناجوانمردانی که همه چیزم را سالهاست که بر باد تمسخر گرفته اند و جز بر طبل توهین و اهانت نمی کوبند. پس روز جمعه در بازی با استیل آذین در ورزشگاه حاضر خواهم بود تا فریاد بزنم رهایی و باز پس گیری زبان مادری به یغما رفته ام را و به آدیوخ ثابت خواهم کرد که گر چه او رخت خویش از این ورطه ی بی عدالتی بسته ، اما راه وی همچنان ادامه خواهد یافت و دلهای شکسته اقدام به نوشتن برای تراختور و آذربایجان خواهند نمود. آدیوخ ، راحت باش و بدان که هنوز هم دلهای شکسته تری هستند که راه تو را ادامه خواهند داد.

امیر ایلدیریم

 

نظرات 1 + ارسال نظر
sasver 1389/12/04 ساعت 02:41 ب.ظ

همیشه اورگیم دا قشقایی یادیما توشنده اوز اوزمه دئیرم نجور بیر ائل اوز دیلین فارس لارا یاپشار کن حفظ الئیب اما بیز تبریز ده ...یاشاسین قشقایی عشق اولسون غیرتیزه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد