5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

گزارش تکان دهنده از غصب زمین های قاشقایی ها در شیراز

گزارش تکان دهنده از غصب زمین های قاشقایی ها در شیراز


 


زمین های منطقه سیاخ و کدنج و قلعه چوبی توسط زمین خواران غصب شده و تبدیل به خانه شده است . زمین خواری مشکل عمده استان فارس می باشد که توسط عوامل حکومتی انجام می شود. این تضییقات به حدی شدید است که نیروهای امنیتی تنها با گرفتن وثیقه و کارت شناسایی اجازه تردد به عشایر قاشقایی منطقه را می دهند.این منطقه در گذشته نزدیک یعنی همین چند سال پیش حداقل صد هزار گوسفند داشت.


سی کیلومتر آن‌سوتر از شیراز، پشت کوه‌هایی که این کلانشهر را از منطقه سیاخ و دارنگون جدا می‌کند، هر کس دلش بگیرد و هوای رفتن کوه داشته باشد، بدون شناسنامه و وثیقه نمی‌تواند از حصارها عبور کند.گزارش اورمو ایشچیلری به نقل از ایسنا اضافه می کند:عشایر باشی یا شهر نشین، اهل منطقه باشی یا میهمان، تفاوتی نمی‌کند. روستای آل سعدی و قلعه‌چوبی، دو روستای عشایرنشین که امروزش با چندسال پیش تفاوت‌های بسیار دارد، اگر بنشینی، باید قوی باشی تا اشک‌هایت سرازیر نشوند، باید سخت باشی تا آرام بگیری و نگویی تف بر این دنیا و دنیا خواهان. اهالی این دو روستا عشایر طایفه قراقویونلوی قشقایی هستند که امروزه ساکن شده‌اند. قراقویونلوها پیش از صفویه ایلی بزرگ بودند و در بخشی بزرگ از ایران، در مقابل آق‌قویونلوهای اهل سنت، حکومتی شیعی مذهب به پا کردند. برجسته‌ترین فرمانروای شان جهانشاه قراقویونلو بود که مسجد کبود را در پایتخت خود، تبریز، بنا کرد. بعدها از این ایل بزرگ بقایایی ناچیز ماند به صورت طایفه‌ای کوچک که به اتحادیه طوایف ترک زبان قشقایی پیوست؛ و اینک از آن طایفه تنها عشایری اسکان یافته در روستاهای فوق یا مهاجر به شهر بر جا مانده است. جوان فعال قرا‌قویونلو (قره‌غانی)، می‌گوید: زمانی اینجا پر بود از بوی زندگی، اما امروز دیگر اینگونه نیست، مردها به شهر می‌روند برای کار، کار که چه عرض کنم، کارگری، برای یک لقمه نان، برای آنکه دستشان پیش هر کس و ناکس دراز نشود. وحید نامداری اضافه می‌کند: دیروز اگر همه عشق عشایر بردن گوسفندانش به ‌چرا بود، امروز دیگر گوسفندی ندارد و برای آنکه دلش سر نرود، دور و بر ماشینی می‌چرخد که مدلش پایین است و چرخ زندگیش را از گردش وا می گذارد. او که خستگی را می‌شود از نگاه سرگردانش فهمید، ما را به آغل‌های خالی می‌برد، به خانه‌هایی که جای گوسفند و گاو، حالا پیکان و پراید وسط آن پارک شده است! و نگاهمان را میهمان می‌کند به آنسوی جاده آسفالت، آسفالتی کج و معوج که مرزی است میان روستای آنان و کوه، کوهی که زمانی مامن همه بود، هرکس دلش می‌گرفت، هر کس دلش بزرگتری می‌خواست، سایه کوه، سایه سرش می‌شد، بی‌منت! و چشم تا کار می‌کند حصارها را می‌بیند و زمین‌های تقسیم شده و درختان نیمه خشک زیتون و هلو و شفتالو و سیب! که پشت حصارها قد کشیده‌اند و خانه‌هایی متفاوت را دوره کرده‌اند، خانه‌هایی با شکل‌های زیبا، شکل‌های اروپایی، با سقف‌های قرمز و ... اما آنجا خانه مردم قلعه‌چوبی نیست، حتی مردمانش، عشایر این سوی جاده را نمی‌بینند، نمی‌خواهند که ببینند، مردمی که در بالا دست چاه زده‌اند و آب را با زور پمپ‌های قوی می‌کشند تا روزهای تعطیلشان، به‌کامشان باشد، حتی به‌قیمت تلخ‌کامی هموطنانشان. امروز شاید فراموشمان شده که عشایر همان ذخایری است که امام (ره) با افتخار از آنان و مردانگی‌شان یاد می‌کرد. نامداری می‌گوید: زمانی مردم روستاهای مجاور کوه بیش از یکصد هزار گوسفند داشتند ولی امروز همه از بین رفتهو شاید چند صد گوسفند بیشتر بر جا نمانده که همین‌ها نیز جایی برای چرا ندارند و در کنار جاده آسفالت یا خانه‌های روستایی سرگردانند. صدها خانوار از عشایر به‌ ناچار به شیراز مهاجرت کرده‌اند. روستای کناری ما (آل سعدی) آب آشامیدنی ندارد، اما این درخت‌ها با چاه‌های آهکی، چاه‌های ویژه تأمین آب آشامیدنی، سیراب می‌شوند؛ آبی که می‌شد آب خوردن همسایگانمان باشد. این جوان عشایر ادامه می‌دهد: قصه ما قصه پرغصه‌ای است، اما دل آدم‌ها برای شنیدنش کوچک شده است، دیگر هیچ کس حتی آنها که باید بین مردم قضاوت کنند حتی با مدرک و سند قبولشان نمی‌شود که این زمین‌ها ملی و در اختیار عشایر است. او ادامه می‌دهد: دل وقتی بیشتر به‌درد می‌آید که فریب خوردیم، روز اول اعتراض کردیم، تهدید کردند، زور به کار بردند و حتی وعده دادند که کار و آبادانی و عمران می‌آوریم، اما تا مدت‌ها حتی جاده منتهی به قلعه‌چوبی را آسفالت نکردند، اول گروهی از مردانمان را استخدام کردند و بعد آرام آرام و یکی یکی اخراج شدند تا امروز که دیگر کسی نیست. نامداری می‌افزاید: خسته شده‌ایم، خسته، از بس به در بسته کوفتیم و هیچ کس توجهی نکرد، از بس فریاد زدیم صدایمان گرفت و هیچ کس به فریادمان نرسید و حالا باورمان شده که این‌آدم‌هایی که زمین‌های ما را گرفتند و فروختند خیلی زورشان زیاد است. او می‌گوید: خدا کند تو هم نترسی، بنویسی، رئیست هم نترسد و نوشته‌هایت را منتشر کند اما حضرت عباسی آنچه را دیده‌ای بنویس، چه به‌نفع ما باشد، چه به‌ضررمان. بنویس امروز چه بر سر منطقه سیاخ و کدنج و قلعه چوبی آورده‌اند. خدا خیرتان بده


اورمو ایشچیلری

1166

http://www.cloob.com/club/post/show/clubname/guneyazerbaycan/topicid/2088810/wrapper/true

نظرات 1 + ارسال نظر
pəri 1390/01/09 ساعت 10:19 ب.ظ

yaşasın bütün türklər, dünyanin hər harasinda olurlarsa olsunlar
yaşasın türkün qeyrəti
hammızınan qurur duyurux, Təbrizli türk

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد