5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

آنچه که از لیگ دهم باید آموخت: تنهایی آذربایجان است و بس


آنچه که از لیگ دهم باید آموخت: تنهایی آذربایجان است و بس

دنیای رقابت، در تمام عرصه های آن چه در سیاست، چه در اقتصاد و چه در اموری چون ورزش از تمام ابزارها و امکاناتش استفاده می کند تا به اهداف خود برسد. این اهداف هر چه که باشد ، هدفی جز رسیدن آدم ها به جاه طلبی ها و برتر نشان دادن خود نیست. این خود برتر بینی و نشان دادن آن برای خیلی ها نه تنها می شود آرمان که گاهی اخلاق ، عدالت بینی و انسانیت را نیز می بلعد. این بلعیدگی ، افراد را به آدم هایی سنگ دل و وحشی خوی که برای فتح و ارضای خودخواهی و نیاتشان به جانیان احساس و عواطف دیگر انسان ها تبدیل می کند و ایشان را نیز به مرور و به دلیل لذت از این اعمال به وسایلی برای اجرای برنامه و سیاست های کاری عده ای دیگر مبدل می سازد. این دستاویز شدن به جهت کور شدگی تعصب مابانه و خودخواهی گونه ، افراد را از دیدن حقیقت و واقعیت عاجز کرده و در نتیجه به ابزاری برای اجرای دیکته های القا شده نیز می کند.

محرومیت تیم تیراختور آذربایجان از تماشاگران خود از 3 بازی لیگی که هنوز شروع نشده و ابلاغ تهدید گونه و منشوری به کسی که مربی سال های سخت تیراختور بود و بازیکنی که به عشق آذربایجان بازی می کرد از ماندن در آن تیم و اجازه ندادن و سخت گیری به استفاده از بازیکنان کشورهای همسایه نظیر ترکیه و جمهوری آذربایجان به خاطر ذهن های مسموم و دشمن تراشانه تصمیم گیرندگان و مشاوران دخیل در این امر ، آذربایجان را در عرصه رقابت های سرزمینی در ایران به تنها بودن و ماندن سوق داده است. در کنار این تنهایی ، بن بست فکری و خوش خدمتی بسیاری از نخبه گان و مسئولان دخیل در امر تصمیم گیری در سطوح مختلف آذربایجان ، مناطق آن را از حیث رشد در زمینه بومی و فرهنگی خویش به چالش کشانده است. چالشی که دیگر آن را از روند زیر پوستی به عیان کشانده و در روز روشن به شمشیر بستن از رو می ماند. حال این سوال مطرح است:

به نظر شماها آذربایجان برادر تنی ایران است یا ناتنی؟

یک فلش بک به گذشته ثابت می کند که آذربایجان برادر روزهای سخت و طاقت فرسای این سرزمین بوده ، برادری که خود را فدای رفاه و آزادی ها کرده تا مردم این سرزمین بتوانند در آرامش و آسایش و با حقوق مدنی برابر به زندگی بپردازند تا همه با هم به یک پیشرفت و مدرنیته در سطح یکسان برسند. هزینه هایی که اگر تنها به خود می پرداخت بی گمان به سطحی بالاتر از آنچه که اکنون در آن می باشد می رسید. اما چه شده است که این روزها علنا چون ناتنانی با آذربایجان برخورد می شود که گویی وصله ای ناجور بر قامت ایران است؟

در کنار آنچه که اشاره شد بی وفایی نمادها و سمبل ها نیز دردی است دو چندان!

برخی نخبه گان آذربایجان با دست و دلبازی های هر چند تبلیغاتی و عوام پسندانه برای تاثیر بر افکار عمومی کارهایی می کنند که هر فرد آشنا به الفبای محرومیت از امکانات را انگشت به دهان می گذارد. بخشش تبلیغاتی حق مربیگری برای آنهایی که عشق و علاقه را در خیابان های پایتخت نثار سمبل های آذربایجان می کنند ، ایشان را لایق این لطف می کند اما هزاران عاشق و هوادار را در این سو شایسته این توجه نمی کند. هوادارانی که حتی یک تیم فوتبال درست و حسابی در دیارشان ندارند! ، این کوچک ترین بی مهری است از طرف آنهایی که به غیر از محبت و عشق ورزی چیزی نثار اینها نکرده اند. بر خلاف مشتی که لطف و هزینه اش با بخشش جبران می شود.

دیدن چنین رفتارهایی هم از خودی ها و هم از غیر خودی ها برای نسل کنونی آذربایجان ثابت می کند که این یک حقیقت مسلم است که در این وانفسای رقابت برای حفظ هویت و موجودیت از راه ورزش در این سرزمین ، این آذربایجان است که تنهاست و بس.

(چاپ در فوتبالیست شماره ۴۶)

ارسال از: رضا الله قلی پور

http://rezaallahgolipour.blogfa.com/post-1396.aspx

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام وب زیبا و پرباری داری اگه میخوای آمارت از این هم بیشتر بشه آدرس وبلاگت رو در لینکستان ما ثبت کن بعد از یک هفته تفاوت رو میبینی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد