5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

5 میلیون هوادار تورک قشقایی تراختور

TIRAXTURUNQ 5 MILYON QAŞQAILI YARDIMÇILARI

تـورکی سای غیشلار

تـورکی سای غیشلار

به کوشش:ارسلان میرزایی

گـرداورنده:شهــرام بــدری

یکی از با ارزشترین موردی که همه ما قشقایی ها باید بدونیم و اون رو به طور صحیح

انتقال بدیم شمارش اعداد (سایغیشلار) به زبان ترکی قشقایی هست

این مطلب ارزشمند به کوشش اقای ارسلان میرزایی هست که جا داره از ایشون به

خاطر زحماتشون در پیشرفت و گسترش زبان ترکی قشقایی تقدیر و تشکر کنیم

سایغیشلاری  قولای ((آسان)) اؤرگه نگ

عزیز ائلداشلاریـمیـز  سایغیــشلار  بیزیم  دیلیمیزینگ ارکانـﻰ دیـر، سایغیـشلار

اوشاقلاریـمیـزا اؤرگه ده گ و قویمایاگ دیلیمیز آرادان گئده

سایغیش آرادان گئد سه دیل آرادان گئدر

بیر لر

(یکان)
اون لار

(دهگان)
یوز لر

(صدگان)
مینگ لر

(هزارگان)
توپلاما
0

صیفیر
.......... .......... .......... ..........
1

بیر
10

اون
100

یوز
1000

مینگ
1111

مینگ، یوز، اون، بیر
2

ایککی
20

ییگیرمی
200

ایککی یوز
2000

ایککی مینگ
2222

ایککی مینگ، ایککی یوز، ییگیرمی، ایککی
3

اوچ
30

اوتتوز
300

اوچ یوز
3000

اوچ مینگ
3333

اوچ مینگ، اوچ یوز، اوتتوز، اوچ
4

دؤرد
40

قیرخ
400

دؤرد یوز
4000

دؤرد مینگ
4444

دؤرد مینگ، دؤرد یوز، قیرخ، دؤرد
5

بئش
50

اللی
500

بئش یوز
5000

بئش مینگ
5555

بئش مینگ، بئش یوز، اللی، بئش
6

آلتی
60

آلتمیش
600

آلتی یوز
6000

آلتی مینگ
6666

آلتی مینگ، آلتی یوز، آلتمیش، آلتی
7

یئددی
70

یئددمیش
700

یئددی یوز
7000

یئددی مینگ
7777

یئددی مینگ، یئددی یوز، یئددمیش، یئددی
8

سککیز
80

سکسان
800

سککیز یوز
8000

سککیز مینگ
8888

سککیز مینگ، سککیز یوز، سکسان، سککیز
9

دوققوز
90

دوقسان
900

دوققوز یوز
9000

دوققوز مینگ
9999

دوققوز مینگ، دوققوز یوز، دوقسان، دوققوز
http://shahrambadri.titrblog.com/post272.php

شعر زیبای دیل دویـغـوسی

شعر زیبای دیل دویـغـوسی


شاعر:عوض اله صفری

گرداورنده:شهـرام بدری

شعر زیبای "دیل دویغوسی" از شاعر گرانقدر اقای عوض اله صفری کشکولی هست

این شعر در مورد زبان مادری (ترکی قشقایی) نوشته شده و بیشتر به درد ادمایی

میخوره که زبان مادریشونو دارن فراموش می کنن

در این شعر چندین کلمه اصیل هم به کار برده شده که اگه معنیشو متوجه نشدید از افراد مسن سوال کنید

دیل دویغوسی

بیر جانلی ملتم اؤزدش دیلیم وار
آیروقسی بیر آقاج آیری گؤلوم وار
کیمسه که دیل واری هر نه سیر واری
اولوس لار ایچؤنده اؤجه یر واری
***
دیلی که بئسلدینگ شیرین دانوشانگ
دشمنی دؤشونده تورانگ چالوشانگ
من قالان ده ییلم عربدن تات دان
کوراغلی اِیوزیدؤشمز قیر آتدان
***
من تورکم دیلیم دیر،یولیم،آرمانیم
وارلیگیم،دیرلیگیم کیملیگیم شانیم
اغوزام آق ایزیم ایزه آق منم
ولکانلی تی ترمز داغلی داغ منم
***
اؤچ میلیون قافلانام سؤنمز آغور ائل
قیر آتلی کوراوغلی اوه م چنلی بئل
تورکمنم، خلجم، قجر افشارم
سیسان ایل اؤره گده آزموشدیر یارم
***
سیسان ایل دیلیمنن یوخدیر خبرم
قانلی یاش اولموشدیر گؤزده ثمرم
اما سن یوسانما یولداش آرخاداش
من تورکم یانیلماز تورکینن آداش
***
ظنّ ائدمه اؤچ میلیون قافلان داغیلار
بیر قیح های چکسلر یولار آچیلار
بیر نفس کافی دیر قارلار پوزولا
یاناقلار، دوداقلار، گؤلیش یازولا
***
قشقایی سان که بیر گؤمؤش آینادیر
محبت بولاقی دؤشده قاینادیر
تا آینا بوتون دیر بیر اصلان گؤرر
سیندیرمه سیندیرسنگ مینگ شئر بغیرر
***
اُیاق اُل آیولماز یاتانیم دا وار
بیر کسلی باتلاقا باتانیم دا وار
باریشماز دوشمنلر دیل دوشمنی دیر
دیلیندن قچن تورک ائل دوشمنی دیر
***
کیمسه که آناسی مامان سؤیلانیر
گؤزنده زعفران سامان سؤیلانیر
کیم سئیر کیم گزیر بئله ملـّته
اولموشدیر دونیادا قوربانلیق اَته
***
آما سن بیلمه دینگ کیمسه دن
آیرولدینگ کوک ینگدن بیر قولاندن
اؤچ میلیون سان قوزّو اؤچ میلیون جیران
چئونیسیم چنگنده یارالی آل قان
***
اؤچ میلیون باغلی دیر شب اؤز میلیونا
گؤز یاشی تؤکسلر چاتار جیحونا
کیم دئمیش قشقایی دیله محتاج دیر
آصلانوک قویریقی تیلکی یه تاج دیر

 


***


http://shahrambadri.titrblog.com/post251.php

,

الفبای ترکی قشقایی .....


ادامه مطلب ...

شعر کوه سرخ -شاعر:تیمور گردانی

امروز مراسم تشییع

با تسلیت مجدد به علت درگذشت شاعر طنزپرداز ایل قشقایی

 استاد تیمور گردانی به اطلاع کلیه عزیزان میرساند مراسم تشییع

 پیکر پاک ایشان امروز یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۹ و از ساعت ۱۰ صبح

 از دارالرحمه شیراز به سمت زادگاهش پس کوهک (دره مارون)

 بوده و در همانجا به خاک سپرده می شود


شعر کوه سرخ

شاعر:تیمور گردانی

گزیده ای از شعر کوه سرخ رو از شاعر گرانقدر زنده یاد تیمور گردانی کشکولی واستون اماده کردم

شاعری که همیشه با عشق فراوان شعر میگفتند و حتی در لحظات پایانی زندگیشان هم با سرودن شعر، ایل قشقایی را وداع گفتند

چون من خودم در صحنه مرگ مرحوم گردانی حضور داشتم الان دارم لحظات سختی رو سپری میکنم

از صمیم قلب آرزو میکنیم که وسعت صبر خانواده ی این شاعر عزیز به اندازه ی دریای غمشون باشه

کوه سرخ

دئدیم الله کوه سرخ داغ کُمهر و کاکاندان اوجدادور
امجگلی سوینگ اشکفت طاق بستاندان اوجادور

کوه سرخ پیاگاه لرینگنه داها تفنگ تاقلاماز
گچّه لرینگ پرکلاماز پازانلارینگ باقلاماز

سنه باخنده او گینلر گئنه یادیمه دیشیلار
چاره یوخوم اه چکیرم ایکّی گؤزلرده جوشیلار

 

ایل قشقایی میماند

ALMALIJA


و


بیر یازی بو وبلاگدان



ایل قشقایی میماند


چندی پیش در یک وب نگار به جمله ای بر خوردم به این مضمون که (ایل قشقایی از دهه 30 به بعد از بین رفته و قشقایی ها ایرانیانی هستند که از طریق دامپروری امرار معاش میکنند و پیشنهاد میشد که بجای ایل قشقایی از عبارت عشایر قشقایی استفاده شود).
ضمن احترام به ابراز آزادانه عقیده از جانب دیگران اندکی تعصب ایلیم گل کرد وعصبانی شدم اما بعد از تاملی کوتاه تصمیم گرفتم مقاله زیر را بنویسم.
به ذهنم این مسئله متبادر شد که در ارتباط با ( ایل قشقایی) سه برداشت (طرز تفکر) وجود دارد:
1:گروهی ایل قشقایی را فقط در ایلخانان وکلانتران ایل خلاصه میکنند وبه بدنه ایل توجه ندارند. از این دیدگاه بله از زمانی که ایلخانان و کلانتران ایل دستگیر و زندانی و تبعید شدند ایل قشقایی از بین رفت.
2:گروهی دیگر ایل قشقایی را تا زمانی ایل میدانند که اهالی آن زندگی کوچرو داشته باشند و برای چرای دام هایشان در به در ییلاق و قشلاق باشند وکوچ آنها هم الزاما به شکل سنتی باشد یعنی وسیله حمل و نقل آنها اسب و شترو الاغ باشد. لذا اگر با گذشت زمان و رشد تکنولوژی وسیله حمل و نقلشان تغییر کرد یا شیوه دامداری آنها از سنتی به صنعتی تغییر یافت دیگر ایل قشقایی محسوب نمیشوند.
3:گروهی هم ایل قشقایی را بدین شکل تفسیر میکنند که زندگی عشیره ای و قبیله ای داشته باشد و فرهنگ عشیره ای در روابط اجتماعی آنها حکم فرما باشد. لذا از دیدگاه این گروه به محض اینکه شیوه زندگی آنها ازشکل قبیله ای به شکل دیگری تغییر یافت دیگر ایل قشقایی محسوب نمیشود.
اما دیدگاه من متفاوت است و هیچ اسراری هم ندارم که دیگران آنرا پذیرا باشند. این فقط نظر شخصی من است
اما نظرات من:
1-      من ایل قشقایی را شامل کلیه کسانی میدانم که زبان (ترکی قشقایی) و فرهنگ مشترک دارند اعم از ایلخانان وکلانتران وبدنه عظیم ایل (افراد عادی). چه بسا که همین بدنه ایل بود که در (غیبت و حضور) ایلخانان زبان و فرهنگ (هویت) ایل را پاس داشت. و ایلخانان بزرگی چون اسماعیل خان صولت الدوله مبارزات جانانه ای در مقابل بیگانگان و عوامل داخلی آنها داشته است اما در آن زمان ایلخان غیرتمند ومبارز و بدنه شجاع ونترس ایل لازم و ملزوم یکدیگر بودند.(همیشه رهبران آگاه و کاردان قافله را سالم به سر منزل می رسانند).
بگذریم شکل زندگی ایل در دوره های مختلف زمانی کم و بیش متفاوت بوده و در مقایسه با شیوه زندگی جوامع شهری و روستایی با گذشت زمان کمتر تغییر یافته بود. تنها در طول چند دهه اخیر تغییرات کلی  داشته است که علل این تغییرات کلی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف: رشد سطح سواد افراد ایل وکسب تخصص در سایر زمینه های شغلی که اجبارا آنها را از زندگی ایلی (به معنای عام آن) جدا و به سوی جامعه شهری سوق داد.
ب: رشد تکنولوژی وتسهیل امکان زندگی و کسب در آمد از طرقی غیر از دامداری.
ج: ایجاد موانع زیاد در مسیر کوچ از جانب شهرنشینان و روستائیان مسیر(البته با دیده اغماض مسئولین)
د: وضعیت جوی (خشکسالی) در سال های اخیر و همچنین کمبود نیروی کار در زمینه شغل اصلی و نبود مدیریت منطقی و انطباق با شرایط جدید و دلایل متنوع دیگر.
2- اما گروه دوم که ایل قشقایی را به کوچرو بودن آن هم به شکل سنتی اش می بینند.انسان ها در طول تاریخ از همه جهات پیشرفت کرده و در آینده هم در تمام زمینه ها ی زندگی (دیر یا زود) پیشرفت خواهند کرد.امروزه دیگر نباید انتظار داشته باشیم ایلات در جا بزنند و با همان وسایل حمل ونقل قدیمی (اسب و شتر و الاغ و....) جابجا شوند (تا ایل بمانند) ویا اصلا برای ادامه زندکی مجبور به کوچ باشند. کوچرو رو بودن یکی از خصیصه های ایلات در دهه های قبل بوده است اما قرار نیست ایلی بودن مترادف باشد با کوچ کردن. اگر شرایط ایجاب کند (که ایجاب کرده است) ایل میتواند یکجا نشین شود و شغل قدیمی اش را هم بنا به مقتضیات زمان تغییر دهد وصد البته ایلی (قشقایی) هم بماند.
3- چندین دهه است که دوران زندگی قبیله ای و عشیره ای (بتدریج) سپری شده و شیوه زندگی تغییر کرده است و سلسله مراتب گذشته منسوخ گشته است. اشکال دیگر زندگی (رایج در شهر و روستا) بعلت ارتباطات بیشتر با این جوامع در ایل قشقایی هم رواج یافته است وعلاوه بر آن فرهنگ جوامع اخیر تاثیر زیادی در شیوه زندگی ایلیاتی ها داشته است .لذا به نظر من شیوه زندگی (به تنهایی) نمی تواند هویت یک گروه اجتماعی را در تمام طول تاریخ آن تعیین کند. به عبارت دیگر یک گروه اجتماعی در مسیر تاریخ خود شیوه های زندگی گوناگونی داشته و در آینده هم بنا بر اقتضای زمان خواهد داشت . لذا ایل قشقایی هویتی است مثل (لر  کرد  بلوچ  ترکمن  و......) که به بقای خود ادامه داده و خواهد داد و با سلیقه شخصی تغییر نام نمی پذیرد.
به نظر میرسد آنچه مهم است حفظ هویت و فرهنگ اصیل ایلی و کوشش در اعتلای آن و همچنین ایجاد علاقمندی در نسل دور مانده از این هویت و فرهنگ میباشد. مهمترین اجزای هویت ما زبان مادری وفرهنگ ایلی ماست که در هر شرایطی در حفظ آن بر ماست که بکوشیم. در این رابطه موارد زیر حد اقل هایی است که به جد باید رعایت کرد.
الف: در داخل خانواده و ایل و اعضای ایل به زبان مادری صحبت کنیم و فرندانمان را به صحبت به زبان مادری با فرزندانشان تشویق نماییم.
ب: در ارتباط هایمان با جوامع دیگر هویتمان را مخفی نکنیم و با شجاعت به آن افتخار کنیم چون هویت ما نقطه سیاهی در کارنامه اش ندارد که مایه شرمساری ما باشد.
ج: از آنجا که در هر فرهنگی نقاط ضعف و قدرت در کنار هم وجود دارد واستیلای نقاط قوت به نقاط ضعف نشانه غنای آن فرهنگ است  لذا اگر خواهان اعتلای فرهنگمان هستیم باید از نکات منفی آن مثل (شیر بها پدر سالاری و.....) بکاهیم و نکات مثبت آن مثل (صداقت-شجاعت-رشادت-و........)را تقویت کنیم و با رفتار و عمل خود آنرا به فرزندانمان بیاموزیم.
د: از آنجا که ما اهالی جزیره ای دورافتاده از دنیای متمدن نیستیم و عضوی از دهکده جهانی هستیم باید از پذیرش نکات مثبت فرهنگ جوامع مختلف (از جمله رعایت اصول جهانی حقوق بشر و تحمل دیگران و......)ابایی نداشته باشیم و در تلفیق آن با فرهنگ خود ونهادینه کردن آن کوشا باشیم.
نتیجه:
ایل قشقایی از بدو پیدایش تا کنون ناملایمات متعددی را متحمل شده است اما با تلاش و پایمردی مردان و زنان غیورش استوار مانده و هویت خود را حفظ نموده است ( تا ما ها چه کنیم!) و به مصداق شعر شاعر بزرگ ایل
((ماذون)) کردگارا حمد و سپاس ائد
فکره گئدمه  ترک خوف و هراس ائد
قشقایی ائلینی  دریا قیاس ائد
چالخانور چالخانور برقرار اولور
ناملایمات مسیر نمی تواند ایل قشقایی را از حرکت بسوی اعتلا باز دارد و این وظیفه ماست که هویت و فرهنگ اصیل ایلمان را در هر شرایطی پاسداریم تا ایل قشقایی باقی بماند.
در پایان خاطر نشان میکنم که این صرفا نظر شخصی من می باشد و هرگز آنرا مطلق نمی انگارم لذا نقد دوستان را با کمال میل پذیرا هستم. از دوستان انتظار دارم نظرات ارزشمند خود را در قسمت (کامنت) درج نمایند تا مورد استفاده قرار گیرد.
با احترام  نادری

Qaşqayı Türkçesiniŋ Latin Alfabési

Qaşqayı Türkçesiniŋ Latin Alfabési

sayı

herfiŋ adı

kitab yazısı

Erebce


sayı

herfiŋ adı

kitab yazısı

Erebce

Böyük

kuçuk

Böyük

kuçuk

1

a

A

a

آ

19

N

n

ن

2

B

b

ب

20

Ŋ

ŋ

نگ

3

C

c

ج

21

o

O

o

او

4

çé

Ç

ç

چ

22

ö

Ö

ö

اؤ

5

D

d

د

23

P

p

پ

6

e

E

e

اَ

24

Q

q

ق

7

é

É

é

اِء

25

R

r

ر

8

F

f

ف

26

S

s

س

9

G

g

گ

27

şé

Ş

ş

ش

##

ğı

Ğ

ğ

غ

28

T

t

ت

##

H

h

ه/ح

29

u

U

u

اوُ

##

ı

I

ı

ای ضخیم

30

ü

Ü

ü

او

##

i

İ

i

ای نازک

31

V

v

و ِ

##

ï

Ï

ï

ای بسته

32

ow

W

w

اوو

##

J

j

ژ

33

X

x

خ

##

K

k

ک

34

Y

y

ی

##

L

l

ل

35

Z

z

ز

##

M

m

م

















http://elkamez.blogfa.com/post-37.aspx

ادامه مطلب ...

کتاب یاغار بولوت

کتاب یاغار بولوت


عزیزانی که از سراسر کشور خواهان  خرید کلی کتاب  با تخفیف ویژه هستند  با شماره  09171020402   تماس حاصل نمایند.  ضمنا ناشر: انتشارات قشقایی  خیابان پیروزی  شیراز جنب بانک ملت است  0711 -2231280  تلفکس  -

  از همه خوبان و فرهنگ دوستان ایلات بزرگ کشورمان تشکر می کنم که به زبان وفرهنگ آبا و اجدادی خود توجه و علاقه دارند.

هر یئرده هر شهرده هر چولده یا هر گولده  سونا کیمین گونلری شام و شاملری سحر ائدیرنگز ساغ  اولانگز و یاشایانگز .

دودغلارینگز گول کیمین  گولن  اولسون و  عومرو اینگز  مورد آغاجی کیمین  یاشیل یاشار

وارینگزی چوخ ایستئیرم  ساغ اولانگز

http://mohsenqashqaee.blogfa.com/post-1.aspx

فرهنگ نام‌های اصیل-شاخه‌ی ترکی قشقایی اسدالله مردانی رحیمی

فرهنگ نام‌های اصیل (شاخه‌ی ترکی قشقایی)


همراه با اسامی ترکی امروزه و قدیمی

اسدالله مردانی رحیمی

ناشر:  انتشارات قشقایی/ نوبت چاپ: اول، 1389/ شمارگان: 3000 جلد/ قیمت: 2000 تومان

مقدمه: در هر ملتی آداب و رسوم و فرهنگ خاصّی وجود دارد که قابل احترام و ارزش اجتماعی عام به خود می‌گیرد؛ فرهنگ نامگذاری برای فرزندان و آیندگان این ملّت‌ها نیز به سوابق گذشته‌ی آنها بستگی دارد؛ آنها از دیرباز معتقد بودند که نام افراد با آینده‌ و سرنوشتشان ارتباط مستقیم دارد؛ یعنی انتخاب نام در شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی انسان تأثیری بسزا دارد؛ بنا بر این تلاش می‌کردند نام‌هایی را برای فرزندان و آیندگان خود انتخاب کنند که بعدها موجب پیروزی، خوشبختی و سعادت آن‌ها شود، نه بدبختی و شرمندگی‌شان.

      ایران عزیز ما در طول تاریخ هیچ وقت دارای یک ملّت و یا یک قوم نبوده؛ بلکه از ملت‌ها و اقوام مختلف تشکیل می‌شده؛ شاید به همین خاطر است که آن را ایران (محلّ اتصال، محل اتّصال ملّت‌ها و اقوام مختلف) نامیده‌اند؛ هرچند که کلمه‌ی ایران به معانی: جایگاه و محلّ کوچ کنندگان، سرزمین پهن و گسترده هم هست و البته هیچ ارتباطی با کلمه‌‌ی آریا ندارد، چون قومی به نام آریایی نه تنها در ایران بلکه در تاریخ دنیا تا کنون وجود نداشته و ندارد.

      هم اکنون هم ایران از ملل و اقوام مختلف ترک، فارس، ترکمن، بلوچ، گیلک، کرد، عرب و ... تشکیل شده که بحمدالله تمامی آنها طبق اصل 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی از حقوق مساوی برخوردارند؛

       اقوام و ملّتهای مختلف ترکان ایران هم در نقاط متفاوت جهت آینده‌ای بهتر برای فرزندان خود مطابق روش اجداد و نیاکانشان در مورد نحوه‌ی نامگذاری شیوه‌های گوناگونی داشته‌اند :

      تعدادی از ترکان در هنگام تولّد یا قبل از تولّد برای کودکان نامی انتخاب نمی‌کردند؛ بلکه 40 روز بعد از تولّد کودک مجلسی مرکب از: اولیا، پدر بزرگ‌ها، مادر بزرگ‌ها، بزرگان و سران فامیل کودک ترتیب می‌دادند و با مشورت همدیگر برای نوزاد اسم مناسب انتخاب می‌کردند.

      گروهی از پدران هم در هنگام تولّدِ کودکشان اگر چشمشان به هر چیز یا کسی می‌افتاد که نظر آنها را جلب می‌کرد، اسم آن کس یا چیز را روی نوزادان خود می‌گذاشتند؛ چون معتقد بودند که در آن لحظه دیدن آن چیز یا کس برایشان خوش یمن است؛ مثلاً همینکه : بولوت (ابر)، اولدوز (ستاره)، آلاز (شعله‌ی آتش)، آیوا (بِه، درخت یا میوه‌ی بِه)، دمیر (آهن)، بولاق (چشمه)، دنگیز (دریا)، قورد (گرگ)، آیغیٌر (اسب، اسب نر شجاع) و ... را می‌دیدند، اسم نوزاد را بولوت، اولدوز، آلاز، آیوا، دمیر و ... انتخاب کرده و بر روی فرزندان خود این اسامی را می‌گذاشتند.

      مسلّم است که انتخاب نام جانوران و حیوانات به جهت زرنگی، شجاعت، وفاداری، مفید بودن و ... بوده؛ فلذا گُزیدن نام آن‌ها برای انسان‌ها از دیرباز در بین تمام ملل مرسوم بوده؛ همانطور که اسامی: تهماسب (اسب آهنین بدن)، اسد (شیر)، گو (گاو، لقب رستم دستان)، گرگعلی (گرگ حضرت علی) و ... را در ادبیات فارسی هم می بینیم.

      گروهی از اولیای کودک در هفته‌ی دوّم تولّد، کودک را با هدایایی در خور بزرگان به نزد فهیم ترین و مسن ترین فرد قبیله‌ی خود می‌بردند تا او با نگاه کردن به چهره‌ی کودک نامی مناسب برایش انتخاب کند.

      در بین بعضی از قبایل ترک علاوه بر نام اوّلیه که در زمان کودکی به فرد داده می‌شد، نام یا لقب دیگری هم به خاطر کار مهم و خارق العاده‌ای که انجام می‌داد، کسب می‌کرد؛ مثل تیمور لنگ که بعد از کسب چندین موفّقیت باعث می‌شود تا خلاصه داماد شاه شود و او را از آن به بعد کوٌره‌کن یا گورکان (داماد) بنامند.

      در بعضی از گروه‌های ترکان دیگر، حق نامگزاری برای کودک از آنِ فامیلِ پدری بوده و فامیل مادری حقّ دخالت در نامگزاری را نداشتند؛ این درست زمانی است که در جاهای دیگر مناطق ترک‌نشین، انتخاب نام برای کودکان با مشورت هر دو فامیل یا خانواده انجام می‌گیرد.

      واضح و مبرهن است که اقوام ترک طبق مرام گذشتگان خود معمولاً اسامی ترکی را برای فرزندان خود انتخاب می‌کردند؛ هر چند اسامی فارسی، عربی، مغولی، یونانی و ... هم حضور چشمگیر داشته؛ چنانکه در سایر اقوام و ملّت‌های دیگر هم رسم بر این بوده که اسامی را اغلب به زبان خودشان و یا کلمات و اسامی وارده از زبانهای دیگر را برگزینند؛ این طرز تفکّر تا زمان روی کار آمدن اسلام در ایران به همین منوال ادامه داشته است.

      بعد از ظهور اسلام که اقوام مختلف : ترک، تاجیک، ترکمن، عرب، کرد، بلوچ، لر، گیلک و ... در دین مشترک و جدید خود با مسالمت و برادروار زندگی می‌کردند، باعث شد که انتخاب نامهای ترکی، فارسی، عربی، کردی و ... هم به صورت آزادانه در بین اقوام مذکور ایرانی رایج شود.

      هر قومی برای نوزادان دعاهای مخصوص به خود داشت؛ برای مثال در بین قشقایی‌ها رسم بر این بود که جملاتی از این دست بر زبان آورند؛ کما اینکه این دعاها هنوز هم رایج است: آدیٌچا یاشاسیٌن (به اندازه‌ی نامش زندگی کند؛ یعنی که تا این نام هست او زنده بماند)، آدیٌ سانلیٌ اوْلسون (نامش مشهور گردد)، آدلیٌ اولسون (پر آوازه گردد) و ...

      کسانی که در ماههای مخصوص سال متولّد می‌شدند، اسم آنان را رجب، شعبان، اوْروج یا رمضان و ... می‌گذاشتند و آن‌هایی که در روزهای: نوروز، جمعه، شنبه، عید قربان و ... به دنیا آمده بودند، آن‌ها را نوروز، جوما، شمّه، قوربان و ... می‌نامیدند و خلاصه کسانی که پسر نداشتند ولی صاحب چندین دختر بودند، اگر باز هم دارای دختر می‌شدند، اسم آن دختر را قزبس، دختربس، گوٌل بس (گُل بس)، آللاه بس و ... می‌نهادند تا این یکی آخرین دختر باشد.

      اگر کسی فرزندانش در سنین کودکی و یا نو جوانی می‌مرد و دیگر فرزندی نداشت، قبل از تولّد آخرین فرزند، زن حامله را به زیرِ درخت یا نزدِ سنگی مقدّس می‌بردند و نام نوزاد آینده را به نام فرزندِ درخت یا سنگ قلمداد کرده و او را آغاج (درخت)، آغاج اوْغلو (فرزند درخت)، داش اوْغلو (پسر سنگ) و ... می‌نامیدند تا دیگر نمیرد و سالم بماند.

 با توجّه به اسامی مذکور می‌بینیم که همگی این نامها ترکی، فارسی و عربی است؛ یعنی که در کشورهای اسلامی بخصوص ایران از دوران اوّلیه‌ی اسلام تا زمان رضا شاه وضع به همین روش بود؛ امّا بعد از روی کار آمدن رضاشاه به دستور انگلیس اوضاع دگرگون شد و اسامی ترکی بکلّی ممنوع و عربی هم محدود شد؛ امّا بعد از انقلاب اسلامی با درج اصول 15 و 19 در قانون اساسی وضع به شیوه‌ی سابق برگشت و بحمدالله امروزه دیگر آن محدودیتهای زبانیِ زمانِ پهلوی وجود ندارد و انتخاب نام برای فرزندان آزاد است.

      با کمال تأسّف محدودیتهای زبان ترکی در ایران باعث شده که در بسیاری از کلمات، انحرافاتِ املایی و معنایی رخ دهد و منجر به غلط نویسی، یا برداشتهای نادرست از یک کلمه در ذهن امروزیها جا گیرد؛ برای مثال به املا و معانی صحیح کلمات ترکی زیر که همگی نام دختر یا پسر است، دقّت کنید : آغا (بالا آمده، برتر، آدم برجسته. از مصدر آغماق : بالا آمدن)، آلام (رنگها، رنگارنگ، سرزمین رنگارنگ، عالم رنگارنگ)، آناهیتا (هیت مادر، دختری که مادرش از قوم هیت باشد، دختر زیبا، ستاره‌ی ناهید)، اوٌزگوٌل (گل فراوان، درختی که گل فراوان کند، درخت ازگیل)، توْوًوس (آنکه دور خود بچرخد و بدن خود را نمایش دهد، طاووس)، دوْنگا (دنیا، جای خنک و سرد، جای قابل زیست)، گوٌل نیٌسا که در اصل نیٌسا گوٌلوٌ (گُلی که در طرف شمال کوهستان بروید و دیرتر از سایر گلها پژمرده شود) بوده، آتا (پدر، پدر بزرگ)، شوٌکوٌر (چتر و سایه‌بانی که در آفتاب بر سر سلاطین می‌گرفتند) و ...

      اگر درست دقّت کنید، در ادبیات فارسی کلمات مذکور را به ترتیب چنین نوشته، معنا کرده و یا پنداشته‌اند : آقا (تر. برتر، سرور)، عالم (ع. جهان)، آناهیتا (ف. ستاره‌ی ناهید)، ازگیل (ف. درخت ازگیل)، طاووس (طاووس، پرنده‌ی رنگارنگ)، دنیا (ع. جای پست، جهان.)، گُل نساء (ف. ع. گُل زنان)، عطا (بخشش، هدیه)، شُکر (ع. سپاس) و ...

در بین ترکان قشقایی که از مقیمان اصلی و قدیمی این سرزمین به شمار می‌روند، نامهای بسیار زیبایی وجود داشته و دارد که قابل ارائه به پیشگاه ملل و اقوام مختلف ایران مقدّس می‌باشد.

      هدف ما از کتاب"فرهنگ نام‌های اصیل ایرانی" شاخه‌ی ترکی قشقایی این است که اسامی ترکی در این کتاب درست و دقیق نوشته شود و این نام‌ها که از حدود یک قرن پیش تقریباً به طور کامل ممنوع شده بود و فراموش می‌شد، مثل گذشته به بوته‌ی نسیان سپرده نشود تا پدران و مادران ترک زبان و سایر اقوام کشور عزیزمان بتوانند نام فرزندان خود را به ترکی هم انتخاب کنند؛ بنا بر این به دلیل تعدّد چاپ و نشر فرهنگ نامهای مختلف ایرانی در سالهای اخیر که تقریباً همه‌ی اسامی فارسی و عربی در آنها قید شده بود، ما در این کتاب از ضبط اسامی فارسی، عربی و ...  صرف نظر کرده و فقط اسامی ترکی را با معنای اصلی نوشته و از آوردن نامهایی چون : سیروس، فریدون، داریوش، مازیار، مهستی، پگاه، زهرا، محمّد، حسن، رضا، تقی، فاطمه، حلیمه، سمیّه و ... که از اسامی فارسی و عربی ایران زمین هستند، چشم پوشی کردیم.

در جمع‌آوری اسامی این کتاب از دوست عزیزم جناب آقای جعفر عیوضی (ائیوزی) که از پژوهشگران و محقّقان فاضل و دانشمند قشقایی به شمار می‌روند و اینجانب را یاری فرمودند لازم است که تشکّر ویژه داشته باشم.                       



http://www.shiraznashr.blogfa.com/post-76.aspx

دلی

دلی

چندی پیش سایت آقای عبدالله شهبازی را بررسی میکردم که به عکس و مطلبی در مورد دَ لی داغی که فارس ها آن را کوه دلو میخوانند برخوردم.آقای شهبازی پیشتر در کتاب ایل ناشناخته این کلمه را احتمالا تورکی خوانده بودند و پس از آن عزیزی این کلمه را فارسی و هم ریشه با و در ارتباط با دالاهو خوانده بود!!!


کوه دلی سالها بل قرن هاست که گذرگاه طایفه های مختلف قشقایی بوده است.در زبان تورکی کلمه دلی به معنای:دیوانه،بی باک،سر به هوا،شجاع و طغیانگر و ... آمده است.در بررسی مکان های جغرافیایی در حوزه قشقایی به رودخانه خشک شهر شیراز که آن را دلی چای مینامیم نیز برخوردم که وجه تسمیه آن بخاطر طغیانگر بودن آن است


دلی داغ:کوه بلند،کوه سرکش

دلی چای:رودخانه طغیانگر،رودخانه سرکش

به چند مورد دیگر از کاربرد های کلمه دلی در زبان و ادبیات تورکی دقت کنید:

دلی باش:بی پروا،شجاع

دلی:دلیر،شجاع.......در داستان کور اوغلو آنجا که کور اوغلو میگوید:هایدی دلی لریم

دلی خسرو:نام آهنگ

دلی میشتی،دلی نوشو:نام گیاهی شبیه لوبیا

دلی بولاما:نوعی آغوز-شیر حیوان تازه زاییده

دلی قانلی(این اصطلاح بیشتر در ترکیه بکار میرود):تازه جوان،زودرس،جوانمرد

...

دلی

http://qashqaitribe.blogsky.com/1389/09/28/post-31/

قاشقایی تاپماجالاری (بولماجالار)


                            (مجموعه چیستاتهای فولکلور قشقایی)

                                         توپلایان: ارسلان میرزایی

 باش سؤز

 گونلر گلیر گچیر و آیلار و ایللرده دالی سوره، دووره ده‌یشیلیر بیر یاندان بیلن قوجالار و قاری‌لار آرادان گئدیرلر و بیر یاندان بیلمه‌ین سود اوشاقلاری دونیایا گؤز آچیرلار. آتالاردان و آنالاردان سوروشماساق متللریمیز، تاپماجالاریمیز، مهنی لریمیز و ... هامی‌سی تورپاق آلتیندا چورویارلار.

سوروش اوغلان تا اؤلمه‌میش قوجالار   بیلمه‌نگ هاردا ائدنگ سوراق یوردوموز

                                                                                                     (داوود حسن آقایی)

 بوگون داها کامپیوتر، تلویزیون، موبایل و آتاری‌لار بو میجالی بیزدن آلمیشلار کی ایسته‌یه‌ک او قدیم کی ده‌یرلره چوخ قاناگ. آما اگر بیر آز دیقتیمز اولماسا و بو ایلگیلر کسیلسه چوخ، چوخ اؤنوملی زادلاریمیز آرادان گئدر. منده ائله بو دویغویونان آیاق بو مئیدانا قویدوم و دئدیم گرک کی تا چوخ گئج اولمامیش، قاشقایی تاپماجالارینی اوره‌گ گنجینه سیندن چاخاردام و کیتابلار یارپاغینا یاپدیرام. 1375 ایلیندن سورا بو ایشه باش قوشدوم، بؤیوکلردن، کیچیکلردن، آتالاردان، آنالاردان، هونرمندلردن، چوباندان، چولوقدان، دارغادان، بیلن و بیلمه‌ین کیمسه‌دن، طایفادان_ طایفایا ائلدن_ ائله سوروشدوم و یازدیم. ییغیشدیرمگی چوخ چتین ایدی، چون کی هر آدامدان اللی_ آلتمیش تاپماجا سوروشاسیدیم، تا بیر تازا تاپماجایا اوغرایام و ایلرتر یازمامیش اولام. خلاصه ائله بو آراشــدیرمــالارینــان، بـوگون اوچ یوزدن آرتیق تاپماجا تاپیب و بو کیتاب ایچینده گتیرمیشم. بو آرادا چوخ تاپماجالار وار ایدی کی هر ائل و طایفا بیر شیکله دئیرلردی. اونلاردی‌دا آیری_ آیری آرایا گتیرمیشم. بیر پارا تاپماجالار ذئهنلری آیری یولا سالماق ایچین ظاهیرلاری چوخ زشت و رکیک دیرلر. آما جاوابلاری و آنگلاملاری چوخ گؤزل و گؤنگول سئون دیر. و من ائله بو خاطیره لازیم دیر کی بوردا عزیز اوخویانلاریمیزدان معذرت ایسته‌یه‌م چون کی فولکلور مسئله سینده بیر یازار و محقیق گرک کی خلق امانتینی چوخ دیقتینن رعایت ائیله‌یه.

       بو تاپماجالار قدیم زامانلاری گئجه‌لرائلیمیز اوجاغینینگ ایشیغی‌ای‌میش. او زامان بو ایصطیلاح یاغیش یاغماز کرزلر و قره ایللرده ائل ایچینده چوخ راواج ایمیش کی گلینگ متل (تاپماجا یا بولما‌جا) دئیه‌ک تا یاغیش یاغا. بئش، اون آدام کی بیر اه‌وه اوتورورلارمیش، بؤیوکلر تاپماجا دئییرلرمیش و کوچوکلردن جاواب ایستیرمیشلر. هرکیم تاپماجا جاوابینی بیلمیرمیش گرک کی کند وئره‌سی‌ایمیش تا جاواب آلا. هر نه تاپماجا چتین تر و اؤنوملی تر اولایمیش بؤیوک تر کند و شهر ایستیرمیش.

حتا تاپماجالار ایچینده ده بو مسئله یی مطرح ائدیرلرمیش:

بند بند هیزار بند، بونو بیلنه قیرخ ایکّی کند.

بند دیر بند اوستونده، اوچ یوز آلتمیش کند اوستونده.

بوندان کی گچگ، بو آردا چوخ گؤزل تاپماجالار تاپیدیم، کی هر بیری بیر گؤزل شعرایدی و بیر پاراسی ایچینده هامی ادبی صنعتلر رعایت اولموشدو:

میثال:

 دوم دومولار، هئیوا چالار، نار اوینار. 

 دوم دوملار: یاییق دیر

هئیوا: یاییق یایان آرواد دیر

و اوینایان نار: یاییق ایچینده کی کره دیر 

و یا:

 آلتی گولاب ایچمه‌لی، اوستو چیمن بیچمه‌لی.

بو قویون دور:

آلتیندا کی گولاب: سودو دور

و اوستونده کی چیمن: یونگو دور

و یا بو آساناکا ( بایاتی) توجه ائیله‎‌یینگ:

داغدان گلر داغ کیمین

 قوللاری بایداق کیمین

اه‌ییلر کی سو ایچه

 چیغیرر اوغلاق کیمین

بو تاپماجانینگ جاوابی قیزیل آری دیر و ناغاد گوزل بنگزدیرمیشلر.

قاشقایی شاعیرلری ده بو مسئله ‌یه چوخ درین قانمیشلار:

سورو مأذوندان و جواب عیساخان کیخا ایگدیردن:

س_ بیر اوّل_ آخیری یوخ هامی یئرده

حاضیر و بی نیشان هاردا گؤروبسنگ ؟

بیر فینجان ایچنده عمّان دریاهی

گؤرمگ اولماز اونو هاردا گؤروبسنگ؟

ج_ او اوّل آخیری یوخ  هامی یئرده

حق دیر هامی یئرده او بی نیشان دیر

او فینجان کی دئدینگ گؤنگول‌دور عاشیق

عیلم اونونگ ایچینده بحر_ ی عمّان دیر

س_ مجلیس گؤردوم عالم اولور باده نوش

شهریستان گؤرموشم تمامی خاموش

گاه ساری، گاه یاشیل، گاهی سیه‌پوش

یئریمز صنعتی هاردا گؤروبسنگ ؟

ج_  اجل مئی‌دیر عالم اولور باده نوش

او شهر قبریستان‌دیر تمامی خاموش

او داغ دیر، یاز یاشیل، قیشی سیه‌پوش

فاییز گونو سارالیبان خزاندیر

س_  بیر خئیمه بئش ستون اون یتدی مقام

اونو قیلمه‌یه‌‌نه عقد اولور حرام

او چوخ کیمسه‌لردن کم اولماز طعام

هاردا شکر زهرماردا گؤروبسنگ؟

ج_ او خیمه ناماز دیر، اون یئدی رکعت

اونو قیلنلره حق قیلر رحمت

او چوخ کیمسه‌لردن کم اولماز نعمت

اوّل آچی آخیر راحت_ی جان دیر

س_  اگر عاریفیسنگ گل آچ دفترین

 بئش چیشمه گؤرموشم بیر_ بیره قرین

ایکّی آچی، ایکّی شوردور ، بیر شیرین

جوشوب بیرکاسادان هاردا گؤروبسنگ ؟

ج_ گل جوابینگ وئرم یاخشی دفتردیر

او بئش چیشمه بیر_بیرینه قطر دیر

قولاق آچّی، گؤز شور، آغزینگ شکردیر

کاسا باش دیر او بئش چیشمه جوشان دیر

س_  «مأذون» دئر: حئیرانام بئله اوستادا

منه سؤیله گینن گؤرم هارادا؟

ایکّی تن دیر یئمز، ایچمز دونیادا

اونلاری آسیلی هاردا گؤروبسنگ ؟

ج_  هاروت و ماروت دور بابیل چاهیندا

آسیلی روسیاه حق درگاهیندا

«عیسا»نینگ اومودو شاهلار شاهیندا

«مأذون» جاوابیندا گووهر فیشان دیر             

 پس عزیز و حورمتلی میللتیمیز و اوخویانلاریمیز چوخ حئیف دیر کی بو گؤزل و ده‌یه‌رلی فرهنگیمز آرادان گئده. گزینگ، تاپینگ و یازینگ. من بونا اینانیرام کی چوخ تاپماجالاری تاپمامیشام و بونلار کی یازیلمیش یاری‌سینینگ یاری‌سی‌دا ده‌ییل پس واری زامان بیز سیزینگ یارلیغینگیزه نیاز واریمیز. سوروشونگ، یازینگ و بیزه گؤنده‌رینگ تا آیری چاپلاردا بو کتیابی بوتون‌تر ائیله‌یک.

بوردا یئر واری دیر کی:

     اوّل تاپماجلار گنجینه‌سی عزیز آنامدان، سورا اوستاد اسداله مردانی، داریوش ‌نره‌ای  ومسلم‌رضایی‌دان کی تاپماجالارینگ یازماگیندا منه یارلیق ائیله‌دیلر و ائله بئله انجمن فرهنگی ادبی قشقایی ( آفاق توپلانتی‌سی) اوشاقلاریندان علی الخصوص:

مهندس کیانوش بوربوری

حاج امین قهرمانی

شهباز و علی فریدونیدان چوخ چوخ تشکور ائدم.

                                            ارسلان میرزایی 22/3/88 شیراز

این کتاب در دست انتشار است


http://www.shiraznashr.blogfa.com/post-70.aspx

بیر ایکی اوچ

زبانشناسان نشانه های از بین رفتن یک زبان را از بین رفتن اعداد در آن زبان میدانند که متاسفانه هم اکنون در بین جوانان و کم و بیش بزرگترهای قشقایی مشهود است

با وجود اینکه همه ما این اعداد را به تورکی میدانیم اما کمتر استفاده میکنیم

دوستی میگفت ما هنگام شمارش گوسفندان خوب همه را به تورکی میشماریم،اما نمیدانم چه میشود که نوبت به ساعت و... میشود اعداد فارسی میشوند

وقتی ما یک عدد را به فارسی میگوییم مجبوریم معدود آن را نیز به فارسی بگوییم و روزی آنقدر این شعاع بزرگ میشود که دیگر زبانی برای ما باقی نخواهد ماند

تا حالا کسی را دیده اید که بگوید:  سه گون؟!! اگر بخواهیم سه روز بعد به شیراز برویم، به دو صورت میگوئیم:

اوچ گون دن سورا گئدیرم شیراز

سه روز دن سورا گئدیرم شیراز

عده ای نیز میگویند:

سه روز بعد(!!!)گئدیرم شیراز

بترسیم از روزی که "گئدیرم" هم برای ما نماند!!!

بارها از زبان دوستان شنیده ام که میگویند:  "بیری اولایدی..." کاش یکی میبود که فلان کار را انجام دهد،همه ما دنبال قهرمان میگردیم،اما  قهرمان اصلی توئی،منم !!!

هر وقت به این موضوع فکر میکنماین ضرب المثل زیبای قشقایی بیادم میافتد:

بیر مئخ بیر نالی،بیر نال بیر آتی،بیر آت بیر کیشی یی،بیر کیشی بیر ائلی قورتارار*

کافیست این تغیرات را از خودمان شروع کنیم...

http://qashqaitribe.blogsky.com/1389/08/06/post-29/